کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبور زرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنبور زرد
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dendazarde طاری: dundazarda طامه ای: zamburzardeli طرقی: döndazardi کشه ای: dondazerdi نطنزی: dondazarde
-
واژههای مشابه
-
زنبور کاتب
لغتنامه دهخدا
زنبور کاتب . [ زَم ْ / زُم ْ رِ ت ِ ] (اِخ ) ابن فرج کاتب . بعربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن ندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از معاصران ابونواس و بقول بعضی ، آل نوبخت بمناسبت قطعه ای که زنبور کاتب در هجو علی بن ابی طالب و پیروان آن حض...
-
سرخ زنبور
لغتنامه دهخدا
سرخ زنبور. [ س ُ زَم ْ ] (اِ مرکب ) زنبور سرخ . زنبور کافر : یا در آن خانه ٔ مگس گیران سرخ زنبور کافر اندازند. خاقانی .کلبه ٔ قصاب چند آردبرون سرخ زنبوران خون آشام را.خاقانی .
-
طبق زنبور
لغتنامه دهخدا
طبق زنبور. [ طَ ب َ ق ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خانه ٔ زنبور است . (برهان ).
-
قلعه زنبور
لغتنامه دهخدا
قلعه زنبور. [ ق َ زَم ْ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن ، واقع در 33هزارگزی جنوب آخوره و 18هزارگزی راه اسکندری به داران . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 151 تن است . و آب آن از چشمه و محصول ...
-
خان زنبور
لغتنامه دهخدا
خان زنبور. [ن ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور. شانه ٔ زنبور. جایگاه زنبوران . رجوع به کلمه ٔ خان شود.
-
خانه ٔ زنبور
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ زنبور. [ ن َ / ن ِ ی ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لانه ٔ زنبور. شانه . شان . خان : بشکل نقطه ٔسیماب باشد زهره ٔضیغم بسان خانه ٔ زنبور باشدمهره ٔ ثعبان . عبدالواسع جبلی .صحبت نیکان ز جهان دور گشت خوان عسل خانه ٔ زنبور گشت . نظامی . || سور...
-
زنبور سرخ
دیکشنری فارسی به عربی
زنبور
-
زنبور درشت
دیکشنری فارسی به عربی
نحلة طنانة
-
زنبور عسل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dendaɂasal طاری: dundaɂasali طامه ای: zanburasal طرقی: döndaɂasal کشه ای: dondaɂasali نطنزی: dondaɂasali
-
زنبور قرمز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dendasorxe طاری: dundasüra طامه ای: zanburkâferi طرقی: döndasüra کشه ای: dondasir نطنزی: dondasorxi
-
زنبور خرما
لهجه و گویش تهرانی
زنبور سیاه.
-
لونه زنبور
لهجه و گویش تهرانی
محل خطرناک
-
زنبور (بی عسل)
دیکشنری فارسی به عربی
زنبور