کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنبه
/zambe/
معنی
۱. وسیلهای دستهدار و مستطیل شکل از جنس چوب یا فلز برای حمل مصالح ساختمانی؛ زنبل.
۲. (زیستشناسی) [قدیمی] = زنبق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
handbarrow
-
جستوجوی دقیق
-
زنبه
لغتنامه دهخدا
زنبه . [ زَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) زنبل . زنبر. (فرهنگ فارسی معین ). زنبر. رجوع به زنبر شود.- زنبه کش ؛ در بنایی آنکه آجر یاچارکه و سنگ و زنبه حمل کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- زنبه کشیدن ؛ عمل زنبه کش . (یادداشت ایضاً).|| مجازاً شکم . (یادداشت بخط...
-
زنبه
لغتنامه دهخدا
زنبه . [ زَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) گلی است سفید که برگ گلهای آن دراز و خوشبوی میشود و معرب آن زنبق است . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). گلی است معروف که معرب آن زنبق است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). زنبق . رجوع به زنبق شود. || جیوه . سیما...
-
زنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zambe ۱. وسیلهای دستهدار و مستطیل شکل از جنس چوب یا فلز برای حمل مصالح ساختمانی؛ زنبل.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] = زنبق
-
واژههای همآوا
-
ذَنبِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
گناهش(ذنب تنها به معناي نافرماني خداي تعالي نيست بلکه هر وبال و اثر بدي که عمل آدمي داشته باشد هر چند آن عمل نافرماني امر خداي تعالي نباشد نيز ذنب گفته ميشود ، و در نتيجه مغفرت نيز تنها به معناي آمرزش و پوشاندن معصيت نيست بلکه هر ستر و پوششي الهي مغ...
-
جستوجو در متن
-
ناوه
لهجه و گویش تهرانی
وسیله حمل مصالح روی دوش،زنبه
-
handbarrow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخ دستی، زنبه خاک کشی دستی
-
زنبر،زَنبل
لهجه و گویش تهرانی
ناوه،زنبه،وسیله خاک و گلکشی
-
bier
زیرتابوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زنبهای که پیش از خاکسپاری یا آتشسپاری، تابوت یا جسد را گاهی همراه با گورنهادهها بر روی آن قرار میدادند
-
پشنگ
فرهنگ فارسی معین
(پَ شَ) (اِ.) 1 - زنبه ، تخته ای با چهار دسته که با آن خشت و گل و امثال آن را جا به جا می کنند. 2 - اهرم . 3 - تیشه .
-
ناوه کش
لغتنامه دهخدا
ناوه کش . [ وَ / وِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ ناوه . برنده ٔ ناوه . آنکه ناوه و زنبه ٔ گل را می برد و حمل می کند.
-
زنبغ
لغتنامه دهخدا
زنبغ. [ زَم ْ ب َ ](اِ) زنبر. آلت کشیدن گِل و چیزهای دیگر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زنبر، زنبل و زنبه شود.
-
barrow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارو، چرخ دستی، چرخ دوره گردها، کوه یخ، زنبه، قطعه عظیم یخ، پشته، توده، کوه، تپه، خاک کش، خنازیر، ماهور
-
barrows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
barrows، چرخ دستی، چرخ دوره گردها، کوه یخ، زنبه، قطعه عظیم یخ، پشته، توده، کوه، تپه، خاک کش، خنازیر، ماهور