کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنبغل
/zambaqal/
معنی
= زابگر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنبغل
لغتنامه دهخدا
زنبغل . [ زُم ْ ب ُ / زَم ْ ب َ غ ُ / زُم ْ ب َ غ َ ] (اِ) آن است که شخصی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که آن بادبا صدا از دهان او جهد. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). و آن را زابغر و زابکر و زبغر وزبکر نیز گویند...
-
زنبغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zambaqal = زابگر
-
جستوجو در متن
-
زنبغول
لغتنامه دهخدا
زنبغول . [ زُم ْ / زَم ْ ب َ ] (اِ) زنبغل .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
زنبر
لغتنامه دهخدا
زنبر. [ زُم ْ ب ُ ] (اِ) آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری بنوعی دست بر آن زند که آن باد با صدا از دهان بجهد. (برهان ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). رجوع به زنبغل شود.
-
زابگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زبگر، زابغر، زبغر› [قدیمی] zābga(o)r ضربه به دهان پر از باد برای خارج شدن هوا از آن با صدا؛ زنبغل؛ زنبلغ؛ آپوخ: ◻︎ من کنم پیش تو دهان پرباد / تا زنی بر لبم تو زابگری (رودکی: ۵۳۰)، ◻︎ گردن ز در هزار سیلی / لفچت ز در هزار زابگر (منجیک: شاعران بی...
-
غر
لغتنامه دهخدا
غر. [ غ ُ ] (ص ) دبه خایه . (برهان قاطع) (فرهنگ اسدی ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). خایه بزرگ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شخصی که خصیه اش بزرگ شده باشد. (برهان قاطع). مرضی است که خصیه از مقدار کلان شود، و گاهی این مرض در پوست گلو پیدا می شو...