کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنان رنگین پوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گریه زنان
لغتنامه دهخدا
گریه زنان . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) گریه کنان . (آنندراج ) : مرد بدینجا چو بزندان رودگریه زنان آید و خندان رود.میرخسرو (از آنندراج ).
-
کلاغ زنان
لغتنامه دهخدا
کلاغ زنان . [ ک َ زَ] (ق مرکب ) در حال کلاغ زدن . تمسخرکنان : طاوس را کلاغ زنان همچو گنگ مست ظل همای بر سرشان ذات شهریار. میرالهی (از آنندراج ).و رجوع به کلاغ گرفتن شود.
-
women's trafficking, sex trafficking of women
قاچاق زنان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] انتقال اجباری و غیرقانونی زنان برای بهرهبرداری جنسی
-
women's studies
مطالعات زنان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] مطالعاتی میانرشتهای در زمینۀ جایگاه اجتماعی و نقش و مشارکت زنان و روابط میان قدرت و جنسیت
-
women's studies
مطالعات زنان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] مطالعات میانرشتهای در زمینۀ جایگاه اجتماعی و نقش و مشارکت زنان و روابط میان قدرت و جنسی متـ . زنشناسی feminology
-
نفس زنان
لغتنامه دهخدا
نفس زنان . [ ن َ ف َ زَ ] (ق مرکب ) در حال نفس زدن . در حال به سرعت نفس زدن .
-
ندبه زنان
لغتنامه دهخدا
ندبه زنان . [ ن ُ ب َ / ب ِ زَ ] (ق مرکب ) ندبه کنان . در حال ندبه کردن . گریان و شیون کنان : اندر سه دست ندبه زنان بر سر دو پای شیون به بام و باغ خود آنگه برآورید.خاقانی .
-
نعره زنان
لغتنامه دهخدا
نعره زنان . [ ن َ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) فریادکنان . (ناظم الاطباء). غریوان : گرازان و چون شیر نعره زنان سمندش جهان و جهان را کنان . فردوسی .هر شب به سیر کویش از کوچه ٔ خرابات نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم . خاقانی .نیمشبی سیمبرم نیم مست...
-
غمزه زنان
لغتنامه دهخدا
غمزه زنان . [ غ َ زَ / زِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال غمزه زدن . غمزه کنان . رجوع به غمزه شود : غمزه زنان چو بگذری سنبله موی و مه قفاروی بتان قفا شود پیش صفای روی تو.خاقانی .
-
طعنه زنان
لغتنامه دهخدا
طعنه زنان . [ طَ ن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال طعنه زدن و عیبجوئی : خواجه شادی کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه زنان که پدرم فرتوت . (گلستان ).
-
طواف زنان
لغتنامه دهخدا
طواف زنان . [ طَ ف ِ زَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف نساء شود.
-
کف زنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] kafzanān در حال کف زدن.
-
women's empowerment
توانمندسازی زنان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] آمادهسازی زنان برای فعالیت در جهت دست یافتن به اهداف فردی و اجتماعی
-
black women
زنان سیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] زنانی که درصدد ایجاد چارچوب مفهومی جدیدی هستند که اعتقادات و گرایشها و رفتارها و ارزشهای مستقل زنان سیاهپوست را در بر گیرد
-
hidden women
زنان گمنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] زنانی که زندگی و نیز کار و مبارزۀ آنها در آثار تاریخی و پژوهشی نیامده است