کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنار
/zonnār/
معنی
۱. کمربندی که مسیحیان ذِمی به حکم مسلمانان بر کمر میبستهاند تا از مسلمانان بازشناخته شوند.
۲. نوار یا گردنبندی که مسیحیان با صلیب کوچکی بهگردن خود آویزان میکردند.
۳. = کستی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنار
لغتنامه دهخدا
زنار. [ زُن ْ نا ] (معرب ، اِ) هر رشته را گویند عموماً. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). ریسمانی است به ستبری انگشت از ابریشم که آن را بر کمر بندند و این غیر از کستیح است . (از تعریفات جرجانی ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). مأخوذ از تازی هر رشته ای عموماً....
-
زنار
فرهنگ فارسی معین
(زُ نّ) [ یو. ] (اِ.) 1 - رشته ای که مسیحیان به وسیلة آن صلیب را به گردن آویزند. 2 - کُستی ؛ شالی که زردشتیان به کمر بندند.
-
زنار
دیکشنری عربی به فارسی
کمربند , کمر , کرست , حلقه , احاطه کردن , حلقه اي بريدن
-
زنار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] [قدیمی] zonnār ۱. کمربندی که مسیحیان ذِمی به حکم مسلمانان بر کمر میبستهاند تا از مسلمانان بازشناخته شوند.۲. نوار یا گردنبندی که مسیحیان با صلیب کوچکی بهگردن خود آویزان میکردند.۳. = کستی
-
زنار
واژهنامه آزاد
کراوات؛ زنّار (زُ - نّ) یا کراوات، پارچه ای است که از زمان قدیم، مسیحیان آن را به نشانۀ مسیحی بودن، بر کمر یا شکم خود می بستند. امروزه آن را به جای کمر بر گردن می بندند و نشانۀ دین خاصی نیست.
-
واژههای مشابه
-
زنار بستن
لغتنامه دهخدا
زنار بستن . [ زُن ْ نا ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن زنار بر کمر. (از فرهنگ فارسی معین ). معروف . (آنندراج ). زنار پوشیدن : وآنکه زنار برنمی بنددهمچو من روز و شب به تیمارند. ناصرخسرو.... بوذاسپ در ایام [ طهمورث ] بیرون آمد و دین صابیان آورد و این دین پذی...
-
زنار پوشیدن
لغتنامه دهخدا
زنار پوشیدن . [ زُن ْ نا دَ ] (مص مرکب ) زنار بستن : خرقه ٔ پشمینه نفروشیم و بفروشیم زهددر سر کوی تو درپوشیم زنار دگر. خواجه ٔ شیراز (از آنندراج ).لیکن در بعضی از نسخ بجای درپوشیم لفظ بربندیم نیز واقع شده ... (از آنندراج ). رجوع به زنار بستن شود.
-
زنار بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ یو - فا. ] (مص ل .) کنایه از: کافر شدن .
-
تسبیح و زنار
فرهنگ گنجواژه
اسلام و مسیحیت.
-
جستوجو در متن
-
حلقه ای بریدن
دیکشنری فارسی به عربی
زنار
-
کرست
دیکشنری فارسی به عربی
زنار , مخصر
-
زناربند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] [قدیمی] zonnārband کسی که زنار بر میان بندد.
-
کمر
دیکشنری فارسی به عربی
تدخل , خاصرة , زنار