کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمین خیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زمین خیز
معنی
( ~.) (ص .)1 - عجیب ، شگفتی آور. 2 - محصول کشاورزی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمین خیز
لغتنامه دهخدا
زمین خیز. [ زَ ] (اِ مرکب ، نف مرکب ) حاصل و محصول زمین . (ناظم الاطباء). محصول : زمین خیز هر کشور از دهر چیست به هر کشور از پیشه ها بهر چیست ؟ نظامی .زمین خیز آن بوم را یک دو مردبدست آرد و سیر دارد بخورد. نظامی .گیاهیست آنجا زمین خیزشان چو پِلپِل بو...
-
زمین خیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .)1 - عجیب ، شگفتی آور. 2 - محصول کشاورزی .
-
واژههای مشابه
-
زِمین
لهجه و گویش بختیاری
zemin زَمین.
-
ظل زمین
لغتنامه دهخدا
ظل زمین . [ ظِل ْ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است . (برهان قاطع).
-
عالم زمین
لغتنامه دهخدا
عالم زمین . [ ل َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران . واقع در 41هزارگزی شمال باختری کرج و 2هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرج به قزوین . کوهستانی و هوای آن سردسیر است . 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
گل زمین
لغتنامه دهخدا
گل زمین . [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قطعه زمین خوب . (غیاث ). مکان مشخصی است در محلات و قراء و قصبات که مردم محل در آن جمع میشوند و در تسویه ٔ امر خود مشاوره میکنند. (شعوری ج 2 ورق 323). در تداول محلی خراسان قطعه کوچکی از زمین . و در تدا...
-
کشانی زمین
لغتنامه دهخدا
کشانی زمین . [ ک َ / ک ُ زَ ] (اِخ ) سرزمین کشانی : کشانی زمین پادشاهی مراست که دارند ازو چینیان پشت راست . فردوسی .رجوع به کشانی شود.
-
گالش زمین
لغتنامه دهخدا
گالش زمین . [ل ِ زَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان ، واقع در شهرستان لاهیجان ، هوای آن جلگه ، معتدل ، مرطوب مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه . زبان آنان گیلکی ، فارسی . آب آن از رود شمرود، محصول آنجا پشم ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت ...
-
گاو زمین
لغتنامه دهخدا
گاو زمین . [ وِ زَ ] (اِخ ) گاوی که زمین بر پشت او است و آن گاو بر پشت ماهی است . (غیاث ) (آنندراج ). در اساطیر آورده اند که زمین بر دو شاخ گاو قرار دارد : من گاو زمینم که جهان بردارم یا چرخ چهارمم که خورشید کشم ؟! معزی (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ...
-
global warming
گَرمش زمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] گرم شدن هوای کرۀ زمین، خصوصاً براثر ازدیاد گازهای گلخانهای
-
landuse
کاربری زمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی کاربری که از طرف مرجع معتبر برای زمینی در نظر گرفته میشود متـ . کاربری
-
Earth tide
کِشَند زمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] حرکت دورهای پوستۀ زمین براثر کشش ماه یا خورشید یا هر دو
-
زمین بوسیدن
لغتنامه دهخدا
زمین بوسیدن . [ زَدَ ] (مص مرکب ) نوعی از تعظیم بود. (آنندراج ). بوسیدن خاک برای تعظیم . (فرهنگ فارسی معین ) : زمین را ببوسد و پوزش نمودبر آن مهتری آفرین برفزود. فردوسی .اگر زمین تو بوسد که خاک پای توام مباش غره که بازیت میدهد عیار. سعدی .می کند شبنم...
-
زمین خوردن
لغتنامه دهخدا
زمین خوردن . [ زَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) به زمین افتادن . سقوط. بر زمین افتادن نه به اراده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تنزل فاحش کردن بها و قیمت چیزی ناگهان . سخت تنزل کردن بهای چیزی . سخت بی مشتری شدن چیزی که پیش پرمشتری بود. (یادداشت بخط ...