کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمینه پُر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ride cymbal, top cymbal
سِنج زمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی سِنج که از آن برای ایجاد الگوهای ریتمی پایا استفاده میشود
-
background count
شمار زمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میزان پرتوزایی ناشی از چشمههایی غیر از چشمۀ مورد اندازهگیری
-
ground tissue
بافت زمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] بافت گیاهی حاصل از سرلاد انتهایی، بهجز روپوست و بافتهای آوندی متـ . نرمآکنۀ زمینه ground parenchyma
-
foreground
پیشزمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، سینما و تلویزیون، هنرهای تجسمی] [زبانشناسی] آنچه به نحوۀ صورتبندی رویداد اصلی اشاره دارد [سینما و تلویزیون] نزدیکترین سطح به دوربین در هر نما یا صحنه [هنرهای تجسمی] عناصر اصلی تجسمی که جلوتر از بقیه قرار دارند و از اهمیت بصری بالاتری ...
-
زمینه یابی
دیکشنری فارسی به عربی
مسح
-
ground parenchyma
نرمآکنۀ زمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← بافت زمینه
-
background light
نور پسزمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوری که پسزمینۀ نما یا صحنه را روشن میکند
-
backgrounding
پسزمینهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در مطالعات گفتمانی و کاربردشناختی، فرایندی که به صحنهآرایی و ایجاد موارد حاشیهای در کنار پیام اصلیِ نویسنده یا گوینده مربوط میشود
-
backgrounded
پسزمینهسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی آنچه پسزمینه واقع شده است
-
cosmic background radiation
تابش زمینۀ کیهانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تابشی با بسامدهای ریزموج که متناظر با تابش جسمی سیاه در دمای 3 کلوین است
-
background seismicity
زلزلهخیزی زمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] زلزلهخیزیای که نتوان آن را به گسل یا چشمۀ مشخصی نسبت داد
-
bleed
زمینهبرچینی کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عملکرد یک قاعدۀ واجی بهمنظور زمینهبرچینی برای عملکرد یک قاعدۀ واجی دیگر
-
feed
زمینهچینی کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عملکرد یک قاعدۀ واجی بهمنظور زمینهچینی برای عملکرد یک قاعدۀ واجی دیگر
-
foregrounding
پیشزمینهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در مطالعات گفتمانی و کاربردشناختی، فرایندی که به نحوۀ صورتبندی رویداد اصلی اشاره دارد
-
foregrounded
پیشزمینهسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی آنچه پیشزمینه واقع شده است