کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمم
لغتنامه دهخدا
زمم . [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) مقابل . یقال : وجهی زمم بیته ؛ ای تجاهه ؛ روی من مواجه خانه ٔ اوست . || قریب : داری من داره زمم ، او داری زمم داره ؛ خانه ٔ من نزدیک خانه ٔ اوست . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(از آنندراج ). || امر هم ...
-
زمم
لغتنامه دهخدا
زمم . [ زَم ْ م َ ] (اِخ ) چاهی است نزد کعبه ... (منتهی الارب ). چاه زمزم . (ناظم الاطباء). رجوع به زمزم شود.
-
زمم
لغتنامه دهخدا
زمم . [ زُم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ زام . (ناظم الاطباء). رجوع به زام شود.
-
واژههای همآوا
-
ذمم
لغتنامه دهخدا
ذمم . [ ذِ م َ ] (ع اِ) ج ِ ذِمّة.
-
جستوجو در متن
-
زام
لغتنامه دهخدا
زام . [ زام م ] (ع ص ) از زم ّ (فعل مضاعف ) شتر که بینی خود را از رنج درد بلند کند. || مردی که سر خود را بلند کند. گرگ که سر گوسفند را بلند کند. || آنکه بینی خود را بلند کند؛ یعنی تکبر کند. (اقرب الموارد). متکبر و گردن کش . || مرد ساکت و خاموش و متکب...
-
ظاهر
لغتنامه دهخدا
ظاهر. [ هَِ ] (ع ص )نعت فاعلی از ظهور. آشکار. پدیدار. هویدا. معلوم . واضح . روشن . عیان . باهر. مرئی . پدیدآینده . نمودار. بیان کننده . پدید. زمم : این قاضی شغلها و سفارتهای بانام کرده و در هریک از آن مناصحت و دیانت وی ظاهر گشته . (تاریخ بیهقی ). ما ...