کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمعی
لغتنامه دهخدا
زمعی . [ زَ عی ی ] (ع ص ) مردم فرومایه و زودخشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سریعالغضب . (اقرب الموارد). || مرد زیرک و رسا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خسیس . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
زودخشم
لغتنامه دهخدا
زودخشم . [ خ َ ] (ص مرکب ) کم حوصله و کسی که بزودی متغیر شده و خشمناک گردد. (ناظم الاطباء). آنکه زود به خشم آید و افروخته گردد. (آنندراج ). زودغرس . حداد. زلق . تنگدل . کم حوصله . زمعی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : شتاب آورد زشت نیکو به چشم نه نیکو ب...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی خالد. از راویان حدیث بود، جده اش رهیمه خدمتگزار عثمان بود و زبیر از او و از ربیعبن عبدالرحمان و نافع و قاسم و هشام بن عروة روایت دارد. موسی بن یعقوب زمعی و ابن مبارک و حمادبن خالد و ابوعامر عقدی از او روایت کنن...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عبداﷲبن سراقة، از بنی عدی بن کعب و راویان حدیث است . ازمحمدبن عبدالرحمان بن ثوبان روایت دارد و موسی بن یعقوب زمعی از او نقل حدیث کند. (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 2 ص 584). ابن حجر آرد: ابن حبان او را در«ثقات »...