کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمجی
لغتنامه دهخدا
زمجی . [ زِ ] (اِ) جای برآمدن دم پرندگان . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
زمجی
لغتنامه دهخدا
زمجی . [ زِ م ِج ْ جی ] (ع اِ) در شرح نصاب بمعنی دنبه و در شرح دیگر بمعنی بیخ طائر نوشته و در منتخب محل روئیدن دم مرغ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع بماده ٔ قبل و بعد شود.
-
زمجی
لغتنامه دهخدا
زمجی . [ زِم ِج ْ جا / زِم َج ْ جا ] (ع اِ) دم غزه ٔ مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیخ دم پرنده . (از اقرب الموارد). رجوع به معنی بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
گیسی
لغتنامه دهخدا
گیسی . (اِ) زِمِجّی ̍. زِمِکّی ̍. (یادداشت به خط مؤلف ). دُمغزه ٔ مرغ . (برهان ). عسیب . (برهان ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دمغزه ٔ مرغ شود.
-
زمکی
لغتنامه دهخدا
زمکی . [ زِم ِک ْ کا ] (ع اِ) دمغزه ٔ جانور پرنده یا تمامی دم آن یا بن دم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در شرح نصاب بمعنی دم مرغ و در شرحی بمعنی بیخ دم طائر نوشته و در منتخب محل روئیدن دم مرغ . (آنندراج ). زِمِجّی ̍. رجوع به همین...
-
زمج
لغتنامه دهخدا
زمج . [ زَ / زِ م ِ ] (اِخ )موضعی است در خراسان و احمد زمجی به آن موضع منسوب است . (انجمن آرا) (آنندراج ). یکی از دهستانهای بخش ششتمد شهرستان سبزوار و مرکز آن ششتمد است . این دهستان از خاور به دهستان شامکان و از باختر به دهستان فروغن و همائی و از شما...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زمجی یا زمچی . نام یکی از سران و پهلوانان لشکر ابومسلم مروزیست . مؤلف آنندراج گوید: نام مردی صاحب خوارق که قصه خوانان وضع کرده اند و در قصه ٔ ابومسلم مروزی اکثر ذکر او می آید. و در مؤیدالفضلاء آمده : کیفیت پیوستن احمد بر آن ...
-
دنبه
لغتنامه دهخدا
دنبه . [ دُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) آن جزء از گوسفند که به جای دم از خلف آن واقع شده و محتوی چربش است . (ناظم الاطباء). دم نوعی از گوسپند که پهن باشد که هندیان آن را چکتی نامند. (آنندراج ) (غیاث ). الیة. دم نوعی از گوسپندان که چرب و کلان شود. چربوی دنبال...