کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زلوبیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زلوبیا
/zalubiyā/
معنی
نوعی شیرینی زردرنگ که مخلوط ماست و نشاسته را با قیف کیسهای مخصوص در روغن داغ میریزند و پس از برشته شدن در شیرۀ شکر میاندازند؛ زولبیا. Δ چون به شکل زالو از قیف ریخته میشود «زلو بیا» نامیده شده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زلوبیا
لغتنامه دهخدا
زلوبیا. [ زَ / زُ ] (اِ) نوعی از حلوا که از نشاسته و کف دریا و روغن کنجد می سازند. (ناظم الاطباء). زلابیه . زلیبیا. زلی با. بکتاش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زولبیا و زلیبیا شود.
-
زلوبیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زلیبا، زلیبیا، زلابی› zalubiyā نوعی شیرینی زردرنگ که مخلوط ماست و نشاسته را با قیف کیسهای مخصوص در روغن داغ میریزند و پس از برشته شدن در شیرۀ شکر میاندازند؛ زولبیا. Δ چون به شکل زالو از قیف ریخته میشود «زلو بیا» نامیده شده.
-
جستوجو در متن
-
زلیبا
لغتنامه دهخدا
زلیبا. [ زَ ] (اِ) نوعی از شیرینی که به هندی جلیبی گویند. (آنندراج ). زلوبیا. (ناظم الاطباء). زلابیه . بکتاش . زلوبیا. زلیبیا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
زلابیة
لغتنامه دهخدا
زلابیة. [ زَ بی ی َ ] (ع اِ) نوعی از حلوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلوای معروف . (از اقرب الموارد). زلوبیا. که نوعی از حلوا باشد. (ناظم الاطباء). زلیبیا. زلوبیا. زلوبیه . قسمی شیرینی که از شکر و جغرات کنند حلزونی شکل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ا...
-
زولبیا
لغتنامه دهخدا
زولبیا. (اِ) زلوبیا. زلابیه . شیرینیی است که از آمیختن ماست کیسه انداخته (آب گرفته ) با نشاسته و ریختن این آمیخته در روغن کنجد داغ بوسیله ٔ قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیره ٔ شکر درست کنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زلوبیا ...
-
بامیا
لغتنامه دهخدا
بامیا. (اِ) بامیه . نام گیاهی است از طایفه ٔ پنیرکیان ، دارای میوه های خوراکی با لعاب بسیار . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 203). نوع گیاهی است که میوه ٔ آن بشکل دانه های فلفل فرنگی مخروطی شکل است و آنرا در خورشها بکار دارند. || نوعی شیرینی از جنس زلوبیا ...
-
زلیبیا
لغتنامه دهخدا
زلیبیا. [ زِ / زُ ] (اِ) حلوایی است مشهور و عربان زلابیه گویند. (برهان ). شیرینی معروف و آن را زلابی و زلیبا و زلابیه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از شیرینی که به هندی جلیبی گویند. (غیاث ): زلیبیه ؛ شیرینی معروف و زلابی و زلیبه و زلیبا و ز...
-
شیرینی
لغتنامه دهخدا
شیرینی . (ص نسبی ، اِ مرکب )هر چیز شیرین . هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. (یادداشت مؤلف ). || آنچه پزند و سازند از خوردنیهای شیرین . خوردنیهای گوناگون که از شکر و عسل و قند ممزوج با دیگر چیزها سازند. آنچه قناد پزد از اقسام خوردنی...
-
چی
لغتنامه دهخدا
چی . (ترکی ، پسوند) در ترکی پسوند نسبت شغلی است و دارنده و متصدی معنی میدهد چون در آخر کلمه درآید به معنی «گر» و «کار» فارسی باشد و گویا همان است که ما در گوانجی و میانجی داریم و ترکان نیز از ما گرفته اند چه علاوه بر دو شاهد گوانجی و میانجی در زبان ا...