کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زلزلهخیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غله خیزی
لغتنامه دهخدا
غله خیزی . [ غ َل ْ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) پرغله بودن . غله خیز بودن . رجوع به غَلَّه شود.
-
صبح خیزی
لغتنامه دهخدا
صبح خیزی . [ ص ُ] (حامص مرکب ) سحرخیزی . زود بیدار شدن : بختش بصبح خیزی تا کوفت کوس دولت گلبانگ کوس او را دستان تازه بینی . خاقانی .صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظهرچه کردم همه از دولت قرآن کردم .حافظ.
-
volcanicity
آتشفشانخیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرایند خروج مواد مذاب و گازهای همراه آن از درون به سطح زمین متـ . آتشفشانی 2 volcanism, vulcanism
-
چابک خیزی
لغتنامه دهخدا
چابک خیزی . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) تندی . تیزی . عمل اشخاصی که سبک خیزند : دست حفظت بهر چابک خیزی و بربستگی بر میان شعله بربندد نطاق از برگ کاه .عرفی (از بهار عجم ).
-
شب خیزی
لغتنامه دهخدا
شب خیزی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) عمل شبخیز.برخاستن در شب جهت عبادت و جز آن . (ناظم الاطباء).
-
پگاه خیزی
لغتنامه دهخدا
پگاه خیزی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) سحرخیزی . بکور.
-
پگه خیزی
لغتنامه دهخدا
پگه خیزی . [ پ َ / پ ِ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف پگاه خیزی . سحرخیزی . بُکور : چون غراب اندر پگه خیزی علم بیرون زنیم سوی طاوسان بستانی هزار آوا و من . اثیر اخسیکتی .بخت بیدارت خراسان سحرگه خیز راازپگه خیزی که هست از چشم صبح انداخته . انوری .آنکه چون صب...
-
حاصل خیزی
لغتنامه دهخدا
حاصل خیزی . [ ص ِ ] (حامص مرکب ) برومندی . بَرْوَری .
-
شب خیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šabxizi برخاستن در شب برای عبادت.
-
seismic belt
کمربند زلزله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] زون زمینلرزهای با طول زیاد
-
earthquake engineering, seismic engineering
مهندسی زلزله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] علمی کاربردی که اثر جنبشهای ناشی از زمینلرزه را بر سازههای ساخت بشر بررسی میکند
-
seismology 1
زلزلهشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] علم مطالعۀ زمینلرزهها و ساختار درونی زمین با بهرهگیری از امواج لرزهای
-
زلزله خیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص .) ویژگی مناطقی از زمین که بر روی کمربند زلزله واقعند و در آن ها زلزله بسیار روی می دهد.
-
زلزله نگاری
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (حامص .) ثبت ارتعاشات زلزله و تعیین مرکز پیدایش آن و اندازه گیری شدت آن .
-
زلزله سنج
لغتنامه دهخدا
زلزله سنج . [ زَ زَ / زِ زِ ل َ / ل ِ س َ ] (اِ مرکب ) آلتی است بسیار حساس که برای ثبت زمان ، دوام و مسیر لرزش های زمین تعبیه شده است . (از لاروس کوچک ). آلتی است که بدان از وقوع زلزله ، شدت ، وسعت منطقه و جهت آن اطلاع می یابند . (فرهنگ فارسی معین ).