کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زلخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زلخ
لغتنامه دهخدا
زلخ . [ زَ ] (ع ص ، اِ) جای لغزیدن پای جهت تری وملاست . || یک پرتاب تیر مسافت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زلخ
لغتنامه دهخدا
زلخ . [ زَ ] (ع مص ) خسته کردن کسی را به نیزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زلخ
لغتنامه دهخدا
زلخ . [ زَ ل َ ] ( ع مص ) فربه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فربه گردیدن شتر. (از اقرب الموارد).
-
زلخ
لغتنامه دهخدا
زلخ . [ زَ ل ِ / زَ ل َ ] (ع ص ، اِ) جای لغزیدن پای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زَلخ . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
زلیخا
لغتنامه دهخدا
زلیخا. [ زَ / زُ ل َ ] (اِخ ) صاحبه ٔ یوسف (ع ). (منتهی الارب ). نام عاشقه و منکوحه ٔ مهتر یوسف (ع ). (شرفنامه ٔ منیری ). زن پاتیفار عزیز مصر و صاحبه ٔ یوسف پیغمبر. (ناظم الاطباء). زلیخا به ضم اول و فتح لام تصغیر زلخا که صیغه ٔ صفت مشبه باشد مؤنث از...