کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زلال
/zolāl/
معنی
۱. ویژگی آب صاف و گوارا؛ شیرین و خوشگوار.
۲. (اسم) [مجاز] آب صاف و گوارا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاک، روشن، شفاف، صاف، صافی، گوارا
دیکشنری
crystalline, diaphanous, glassy, liquid, lucid, pellucid, transparent
-
جستوجوی دقیق
-
زلال
فرهنگ نامها
(تلفظ: zolāl) (عربی) صاف و شفاف ؛ (به مجاز) آب صاف و گوارا .
-
زلال
واژگان مترادف و متضاد
پاک، روشن، شفاف، صاف، صافی، گوارا
-
زلال
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . ] (ص .) آب صاف و گوارا.
-
زلال
لغتنامه دهخدا
زلال . [ زِ / زُ ] (ع ص ) هر مایع صاف بی دُرد و روشن و صاف از هر مایعی ... (ناظم الاطباء) : دُر در صدف اگر ز لطافت کند سخن برگ گل است جلوه کنان در می زلال . بابافغانی (از آنندراج ).نیست بزم زمانه عیش و صفاشیشه گردون می زلال آلود. حضرت شیخ (از آنندراج...
-
زلال
لغتنامه دهخدا
زلال . [ زُ ] (اِ) کرمی را گویند که در میان برف بهم رسد و آن پرده ای است پر از آب صاف و آن آب را زلال خوانند و آن کرم را اندک حیاتی و حرکت مذبوحی هست و زلال بمعنی صاف عربی است . (برهان ). کرمی که در میان برف به هم رسد و در میان آن آب صاف باشد و آن را...
-
زلال
لغتنامه دهخدا
زلال . [ زُ ] (ع اِ) حیوان خرداندام سفیدی است که هر گاه بمیرد آن را در آب گذارند و آب را سرد کند. (از ذیل اقرب الموارد) : فهیئوا الی الزلال لارکب غداً فمر فی دجلة. (تاریخ طبری ص 1323 ج 3).
-
زلال
لغتنامه دهخدا
زلال . [ زُ ] (ع ص ) ماء زلال ؛ آب شیرین و خوشگوار. (منتهی الارب ). آب شیرین خوشگوار زود فروشونده به حلق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب آسان گوار و شیرین و خوش . (دهار). آب شیرین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آب سرد. گوارا. خوش . صافی . خوشگوا...
-
زلال
دیکشنری عربی به فارسی
سفيده ء تخم مرغ , مواد ذخيره ء اطراف بافت گياهي , البومين
-
زلال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zolāl ۱. ویژگی آب صاف و گوارا؛ شیرین و خوشگوار.۲. (اسم) [مجاز] آب صاف و گوارا.
-
واژههای مشابه
-
زلالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← دستگاه زلالساز
-
clarification 2
زلالسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن ناخالصیها و رسوبات از مایع جدا و درنتیجه مایع زلالتر میشود
-
clarified
زلالشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مایعی که براثر جدا شدن ناخالصیها و رسوبات زلالتر شده است
-
clarify
زلالکردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] جداسازی ناخالصیها و رسوبات از مایعات
-
زلالکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← مادۀ زلالکننده