کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذق
واژهنامه آزاد
ذِقْ:(zegh) در گویش گنابادی یعنی سوزش ، خارش ، سرما
-
جستوجو در متن
-
زغو
لغتنامه دهخدا
زغو. [ زَغ ْوْ ] (ع مص ) گریستن کودک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تقسیم کردن به عدالت . (ناظم الاطباء).
-
زغاد
لغتنامه دهخدا
زغاد. [ زَغ ْ غا ] (ع ص ) نهر زغاد؛ جوی بسیارآب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مزغئد
لغتنامه دهخدا
مزغئد. [ م ُ غ َ ءِدد ] (ع ص ) خشمناک . غضبان . (منتهی الارب ماده ٔ «زغ د») (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
مزغب
لغتنامه دهخدا
مزغب . [ م ُ زَغ ْ غ َ ] (ع ص ) (صفت برای برگها) صاحب زغب . کرکین . باردار. پرزدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کرک دار.
-
متزغم
لغتنامه دهخدا
متزغم . [ م ُ ت َ زَغ ْ غ ِ ] (ع ص ) سخن گوینده در خشم . (آنندراج ).آن که در حالت خشم سخن می گوید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزغم شود.
-
زبغر
لغتنامه دهخدا
زبغر. [ زَغ ُ / غ َ ] (اِ) با لفظ خوردن و زدن مستعمل هر کدام بمعنی آن باشد که کسی دهان خود را پر باد سازد و دیگری چنان دست بر آن زنند که باد از دهانش با صدا بجهد. (آنندراج ). آن است که کسی دهان خود را پرباد کند ودیگری چنان دستی بر آن زند که آن باد با...
-
چقلوندی
لغتنامه دهخدا
چقلوندی . [ چ َ ق َ وَ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که درکنار راه شوسه ٔ چقلوندی به بروجرد واقع است . جلگه وسردسیر است و 450 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ هرو، محصولش غلات ، لبنیات و پشم . شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زن...
-
تزغم
لغتنامه دهخدا
تزغم . [ ت َ زَغ ْ غ ُ ] (ع مص ) برگردانیدن شتر بانگ را در گلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بازگردانیدن شتر بانگ را در لهازیم خود. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). بازگردانیدن شتر بانگ را در لهازیم خود.(از المنجد). || سخن گ...