کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زغر
لغتنامه دهخدا
زغر. [ زَ ] (ع مص ) به ستم گرفتن کسی را. || بسیار آب و فراخ گردیدن دجله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فزون گشتن چیزی با فراوانی .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) زغر کل شی ؛ بسیاری آن چیز و افراط آن است . (...
-
زغر
لغتنامه دهخدا
زغر. [ زَ غ َ ] (اِ) رنج . آزار. محنت . || زمین نرم . || (ص ) هر چیز رنگینی . (ناظم الاطباء) || (اِ) نوعی از طعام . (ناظم الاطباء). طعام خوردنی را نیز گفته اند. (برهان ) (آنندراج ).
-
زغر
لغتنامه دهخدا
زغر. [ زُ غ َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است که ترکش های زرین از چرم سرخ دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). نام طایفه ای . (ناظم الاطباء).
-
زغر
لغتنامه دهخدا
زغر. [ زُ غ َ ] (اِخ ) دهی است به شام زیرا دختر لوط در آنجا مسکن اختیار کرد و در آن چشمه ای است که فرورفتن آب آن علامت برآمدن دجال است . (منتهی الارب ). نام چشمه ای هم هست منسوب به او گویند چون خشم شود علامت قیامت است و دجال ظهور کند . (برهان )(آنندر...
-
زغر
لغتنامه دهخدا
زغر. [ زُ غ َ ] (اِخ ) نام دختر لوط (ع ). (برهان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔبعد و نزهة القلوب ج 3 ص 290 و معجم البلدان شود.
-
واژههای همآوا
-
زقر
لغتنامه دهخدا
زقر. [ زَق َ ] (ع اِ) دوزخ . لغتی است در سقر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
زقر
لغتنامه دهخدا
زقر. [ زَ ] (ع اِ) چرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرغ شکاری . لغتی است در سقر. (از ذیل اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
صغر
لغتنامه دهخدا
صغر. [ ص ُ غ َ ] (اِخ ) رجوع به زغر شود.
-
غور
لغتنامه دهخدا
غور. [ غ َ ] (اِخ ) جایی است پست زمین میان قدس و حوران مسافت سه روزه در عرض دو فرسنگ . (منتهی الارب ). ناحیه ای است در اردن واقع در شام میان بیت المقدس و دمشق ، و آن پستتر از زمین دمشق و بیت المقدس است از این رو غور نامیده شده است . طول آن سه روز راه...
-
چپه
لغتنامه دهخدا
چپه . [ چ َپ َ / پ ِ ] (اِ) تخته ای باشد دسته دار بهیأت بیل که کشتی بانان بدان کشتی رانند. (برهان ) (آنندراج ). تخته ای دسته دار بشکل بیل که کشتی بانان کشتی بدان رانند. (ناظم الاطباء). پارو. پاروی کشتی رانی . || کف دست و مشت . || کف زدن . (فرهنگ نظا...
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ٔ بزرگی است در قسمت شمالی فلسطین در حدود دو ولایت بیروت و سوریه و از انتشار نهر اردن (به نام دیگر شریعه ) در دشت غور بعمل آید. مابین 32 درجه و 41 دقیقه و 21 ثانیه و 32 درجه و 53 دقیقه و 27 ثانیه ع...
-
زره
لغتنامه دهخدا
زره . [ زَ رِه ْ / زِ رِه ْ ] (اِ)... جامه ای باشد که از حلقه های آهنین ترتیب داده اند و در روزهای جنگ پوشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). پوششی است مانند جوشن و خفتان از تصنعات داود نبی علیه السلام برای حفظ بدن از رسیدن حربه ٔ جنگ مانند تیر و شمشیر و...
-
خانقاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) علاقه داری درجه ٔ اول مربوط بحکومت درجه ٔ اول آقچه و متعلق بحکومت کلان شبرغان و در حوزه ٔ ولایت مزارشریف واقع است ، این علاقه در 11 هزارگزی جنوب قلعه ٔ قدیمه و شمال غربی آقچه قرار دارد و بین خط 66 درجه و 9 دقیقه و 23 ثان...