کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زغال سنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زغال سنگ
/zoqālsang/
معنی
جسم سیاه و براق شبیه زغال چوب و کربنداری که از بقایای درختانی که قرنهای متمادی در اعماق زمین ماندهاند تشکیل گردیده و به عنوان سوخت در کارخانهها به کار میرود؛ زغال معدنی؛ حجر موسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زغال سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) جسمی است سیاه و براق با درصد بالایی از کربن خالص که از بقایای درختان و گیاهانی که قرن ها پیش در زیرزمین مانده اند تشکیل می شود.
-
زغال سنگ
لغتنامه دهخدا
زغال سنگ . [ زُ س َ ](اِ مرکب ) زغالی که نتیجه ٔ تفحیم انساج و اعضای گیاهان بسیار قدیم در قشر طبقات زمین است . این زغال چون تحت فشار طبقات ارضی قرار گرفته سختی زیادتری نسبت به انواع دیگر زغالها یافته و خود دارای اقسام متعدد است . زغال سنگ در ایجاد حر...
-
زغال سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) zoqālsang جسم سیاه و براق شبیه زغال چوب و کربنداری که از بقایای درختانی که قرنهای متمادی در اعماق زمین ماندهاند تشکیل گردیده و به عنوان سوخت در کارخانهها به کار میرود؛ زغال معدنی؛ حجر موسی.
-
زغال سنگ
دیکشنری فارسی به عربی
فحم
-
واژههای مشابه
-
اخته زغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، فارسی] (زیستشناسی) 'axtezoqāl = زغالاخته
-
Cornus
زغالاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از زغالاختهایان با 30 تا 50 گونۀ اغلب خزاندار
-
bone charcoal
زغال استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] زغالی که از سوزاندن استخوان، تاحدیکه ترکیبات آلی آن از بین برود، به دست میآید زغال حیوانی animal charcoal
-
animal charcoal
زغال حیوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← زغال استخوان
-
زغال اخته
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تِ) (اِمر.) درختچه ای است با برگ های کوچک ، میوة آن سرخ رنگ و گوشت دار شبیه سنجد است که از آن کمپوت و مربا درست می کنند یا به صورت خشک شده مصرف می کنند.
-
زغال دانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - محلی که در آن زغال انبار و نگه داری می کنند. 2 - (عا.) جای کوچک و کثیف .
-
زغال اخته
لغتنامه دهخدا
زغال اخته . [ زُ اَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) میوه ای است ترش ، از زرشک تازه بالیده تر و رنگش سیاه . در شکنبه ٔ گوسپند طبخ می کنند و میخورند و خیلی لذیذ می باشد و خسته ندارد «؟» (آنندراج ). گیاهی است از تیره ٔ زغال اخته ها که جزو تیره های نزدیک به زیتون...
-
اخته زغال
لغتنامه دهخدا
اخته زغال . [ اَ ت َ / ت ِ زُ ] (اِ مرکب ) قرانیا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل : قراقاط). و رجوع به زغال اخته شود.
-
پل زغال
لغتنامه دهخدا
پل زغال . [ پ ُ ل ِ زُ] (اِخ ) نام موضعی در دره ٔ چالوس کنار راه طهران به چالوس میان ماکارود و چالوس در 190300 گزی طهران .
-
خاک زغال
لغتنامه دهخدا
خاک زغال . [ ک ِ زُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به خاکه زغال شود.