کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زغال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زغال
/zoqāl/
معنی
جسم سخت و سیاهرنگی که از سوختن بافتهای گیاهی و حیوانی ایجاد میشود و حاوی مقدار زیادی کربن است؛ انگِشت؛ آلاس.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
charcoal
-
جستوجوی دقیق
-
زغال
فرهنگ فارسی معین
(زُ) (اِ.) چوب سوخته که پیش از خاکستر شدن آن را خاموش کنند.
-
زغال
لغتنامه دهخدا
زغال . [ زُ ] (اِ) انگِشت که فحم نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 334). انگشت و چوب سوخته ٔ که پیش از آنکه کاملاً بسوزد آن را خاموش کرده باشند. (ناظم الاطباء). زگال . (برهان ). زگال . ژگال . شگال . شگار. چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی...
-
زغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زگال، ژگال› zoqāl جسم سخت و سیاهرنگی که از سوختن بافتهای گیاهی و حیوانی ایجاد میشود و حاوی مقدار زیادی کربن است؛ انگِشت؛ آلاس.
-
زغال
دیکشنری فارسی به عربی
فحم
-
زغال
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zeqâl طاری: zeqâl طامه ای: zoqâl طرقی: zoqâl کشه ای: zoqâl نطنزی: zoqâl
-
واژههای مشابه
-
اخته زغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، فارسی] (زیستشناسی) 'axtezoqāl = زغالاخته
-
Cornus
زغالاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از زغالاختهایان با 30 تا 50 گونۀ اغلب خزاندار
-
bone charcoal
زغال استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] زغالی که از سوزاندن استخوان، تاحدیکه ترکیبات آلی آن از بین برود، به دست میآید زغال حیوانی animal charcoal
-
animal charcoal
زغال حیوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← زغال استخوان
-
زغال اخته
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تِ) (اِمر.) درختچه ای است با برگ های کوچک ، میوة آن سرخ رنگ و گوشت دار شبیه سنجد است که از آن کمپوت و مربا درست می کنند یا به صورت خشک شده مصرف می کنند.
-
زغال دانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - محلی که در آن زغال انبار و نگه داری می کنند. 2 - (عا.) جای کوچک و کثیف .
-
زغال سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) جسمی است سیاه و براق با درصد بالایی از کربن خالص که از بقایای درختان و گیاهانی که قرن ها پیش در زیرزمین مانده اند تشکیل می شود.
-
زغال سنگ
لغتنامه دهخدا
زغال سنگ . [ زُ س َ ](اِ مرکب ) زغالی که نتیجه ٔ تفحیم انساج و اعضای گیاهان بسیار قدیم در قشر طبقات زمین است . این زغال چون تحت فشار طبقات ارضی قرار گرفته سختی زیادتری نسبت به انواع دیگر زغالها یافته و خود دارای اقسام متعدد است . زغال سنگ در ایجاد حر...
-
زغال اخته
لغتنامه دهخدا
زغال اخته . [ زُ اَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) میوه ای است ترش ، از زرشک تازه بالیده تر و رنگش سیاه . در شکنبه ٔ گوسپند طبخ می کنند و میخورند و خیلی لذیذ می باشد و خسته ندارد «؟» (آنندراج ). گیاهی است از تیره ٔ زغال اخته ها که جزو تیره های نزدیک به زیتون...