کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زعیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زعیب
لغتنامه دهخدا
زعیب . [ زَ ] (ع مص ) بانگ کردن زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) بانگ زنبور عسل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ذایب
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . ذائب ] (اِفا.) ذوب شونده ، گدازان .
-
ذایب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذائب] [قدیمی] zāy(')eb ذوبشونده؛ گدازنده؛ گدازان.