کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زعفران رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سرگل
واژهنامه آزاد
سَرگُل (Sargol):به قسمت کُلاله قرمز رنگ زعفران در فرهنگ واژگان پایتخت زعفران جهان(قائنات) سَرگُل گفته می شود . که نام فروشگاه بین المللی اینترنتی (زعفران سرگل)(Sargolzaferan.com , Sargolzaferan.ir ) از همین ریشه می باشد. رنگ و عطر دل انگیز و نشاط آور...
-
بربوسیوس
لغتنامه دهخدا
بربوسیوس . [ ب َ ] (یونانی ، اِ) نوعی از لبلاب و عشقه است و رنگ آن مانند رنگ زعفران باشد و بر درختها پیچد. (برهان ) (آنندراج ). قسمی از عشقه که رنگش مانند زعفران است . (ناظم الاطباء).
-
متمرق
لغتنامه دهخدا
متمرق . [ م ُ ت َم َرْ رَ ] (ع ص ) رنگ کرده به مریق یا به زعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رنگ کرده به زعفران و گل کافشه . (ناظم الاطباء). جامه ٔ رنگ کرده به عصفر یا زعفران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
زبرجد
لغتنامه دهخدا
زبرجد. [ زَ ب َ ج َ ] (اِ) نوعی زمرد باشد و آن از جمله ٔ جواهرات و طبیعتش سرد و خشک است در دوم .(برهان قاطع). سنگی است گرانبها. فارسی آن نیز زبرجد است . (از تفسیر الالفاظ الدخیله فی اللغة العربیه ).زبرجد کلمه ای است سامی مشتق از زبرج یا زبرقه و آن سن...
-
زعفری
لغتنامه دهخدا
زعفری . [ زَ ف َ ] (ص نسبی ) زعفرانی باشد که آن به رنگ زرد است . (برهان ). منسوب به زعفران . (آنندراج ). به رنگ زعفران . زعفرانی . (فرهنگ فارسی معین ). زرد زعفرانی رنگ . (ناظم الاطباء) : می زعفری خور ز دست بتی که گویی قضیبی است از خیزران . منوچهری (ی...
-
زنگاهن
لغتنامه دهخدا
زنگاهن . [ زَ هََ ] (اِ مرکب ) چیزی است که آن را به عربی زعفران الحدید میگویند و ساختن آن چنانست که بیاورند براده ٔ آهن و با آب نم کنند و بر روی صفحه ٔ آهنی تنک سازند و بگذارند تا خشک شود بعد ازآن بکوبند و ببیزند آنچه بماند باز نم کنند و خشک سازند و ...
-
متغمر
لغتنامه دهخدا
متغمر. [ م ُ ت َ غ َم ْ م ِ ] (ع ص ) رنگ شده ٔ با زعفران . (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
-
متغمرة
لغتنامه دهخدا
متغمرة. [ م ُ ت َ غ َم ْ م ِ رَ ] (ع ص ) زن که چهره ٔخود را با زعفران رنگ کرده است . (از تاج العروس ).
-
بریوسیس
لغتنامه دهخدا
بریوسیس . [ ب َرْ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی نوعی از لبلاب است و رنگ آن مانند زعفران باشد. (هفت قلزم ). برپوسیس . بربوسیوس . و رجوع به بربوسیوس شود.
-
مزعفر
لغتنامه دهخدا
مزعفر. [ م ُ زَ ف َ ] (ع ص ) زعفرانی . (یادداشت مرحوم دهخدا) (آنندراج ) (غیاث ): ثوب مزعفر؛ جامه ٔ رنگ کرده به زعفران . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رنگ داده شده به زعفران . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به زعفران رنگ کرده . (یادداشت به خط مرحو...
-
ردع
لغتنامه دهخدا
ردع . [ رَ ] (ع اِ)گردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زعفران . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). زعفران و گویند لطخ آن است . (از اقرب الموارد). || اثری از رنگ و بوی زعفران و خون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب...
-
لرکیماس
لغتنامه دهخدا
لرکیماس . [ ] (اِ) نام زعفران است به پارسی و آن را به سریانی کرکم و جاوی و به هندی کیسر نامند و آن تارهای گلی است معطر معروف و زرد تیره رنگ مایل به سرخی و اول گل آن از زمین روید و بعد از اتمام آن ساق و برگ آن و طول ساق آن یک ونیم شبرو برگ آن شبیه برگ...
-
هرد
لغتنامه دهخدا
هرد. [ هَُ ] (ع اِ) زعفران .(منتهی الارب ). الکوکم الاصفر. (اقرب الموارد). || گل سرخ . (منتهی الارب ). الطین الاحمر. (اقرب الموارد). || بیخ درختی است که بدان رنگ کنند. (منتهی الارب ). و رنگ زرد دهد. (از اقرب الموارد).
-
توریس
لغتنامه دهخدا
توریس . [ ت َ ] (ع مص ) به ورس رنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و آن (ورس ) نباتی باشد که به زعفران ماند. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ورس شود.
-
قاقولی
واژهنامه آزاد
نوعی نان شیرین در روستای وردنجان از توابع شهرکرد که در اندازه های کوچک تهیه میشود.بیشتر به صورت نذری در خانه ها پخش میشود.در تهیه این نان شیرین از آرد، تخم مرغ،شکر،زردچوبه، گل رنگ،زعفران،کنجد و...استفاده میشود.