کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زعبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زعبان
لغتنامه دهخدا
زعبان . [ زُ ] (اِخ ) نام جد محمدبن نعمةبن محمودبن زعبان که شاعری است متأخر. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ذئبان
لغتنامه دهخدا
ذئبان . [ ذِءْ ] (ع اِ) باقی مو و باقی پشم بر گردن و لب شتر.
-
ذئبان
لغتنامه دهخدا
ذئبان . [ ذِءْ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ذئب . دو گرگ . || (اِخ )نام دو ستاره است سپید و روشن واقع میان عوائد و فرقدین . و اظفارالذئب چند ستاره ٔ خرد است پیش ذئبان .
-
ذعبان
لغتنامه دهخدا
ذعبان . [ ذُ ] (ع اِ) گرگ جوان .
-
زابان
لغتنامه دهخدا
زابان . (اِخ ) زابیان را زابان نیز گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به زابیان در همین لغت نامه شود.