کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرگر
/zargar/
معنی
کسی که پیشهاش ساختن زینتآلات و چیزهای دیگر از زر است؛ طلاساز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جواهرساز، جواهری، طلاساز، طلاکار
دیکشنری
goldsmith
-
جستوجوی دقیق
-
زرگر
واژگان مترادف و متضاد
جواهرساز، جواهری، طلاساز، طلاکار
-
زرگر
فرهنگ فارسی معین
(زَ گَ) سازندة زیورآلات طلایی .
-
زرگر
لغتنامه دهخدا
زرگر. [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بشاریات است که در بخش آبیک شهرستان قزوین واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
زرگر
لغتنامه دهخدا
زرگر. [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشت بسطام است که در بخش قلعه نو شهرستان شاهرود واقع است و 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
زرگر
لغتنامه دهخدا
زرگر. [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مغان است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 407 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زرگر
لغتنامه دهخدا
زرگر. [ زَ گ َ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که 248 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زرگر
لغتنامه دهخدا
زرگر. [ زَ گ َ ] (ص مرکب ) بمعنی زرساز. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). (از: «زر» + «گر»، پسوند صنعت و شغل ). کسی که با زر کار کند. آن که آلت زرین سازد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). صیاغ . صواغ . صائغ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و بمعنی اعم آنکه ادوات از...
-
زرگر
لغتنامه دهخدا
زرگر. [زَ گ َ ] (اِخ ) خلیل ... در رشت صرافی می کرد و بخدمت جمشیدخان تردد داشت . حسب الامر، جمشیدنامه را نوشت ولی شهرت نیافت . این ابیات از آن کتاب است : ز بسیاری نیزه داران جنگ هوا بر سنین و سنان گشت تنگ نمایان ز قربان کمان در جدال چو از لکه ٔ ابر ن...
-
زرگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) zargar کسی که پیشهاش ساختن زینتآلات و چیزهای دیگر از زر است؛ طلاساز.
-
زرگر
دیکشنری فارسی به عربی
حداد , صائغ الذهب
-
واژههای مشابه
-
حسین زرگر
لغتنامه دهخدا
حسین زرگر. [ ح ُ س َ ن ِ زَ گ َ ] (اِخ ) اصفهانی (محمد...) شاعر بود و در 1270 هَ . ق . درگذشت و دیوانش را الفت چاپ کرد. (ذریعه بخش دوم ج 9 ص 409).
-
دیکداش زرگر
لغتنامه دهخدا
دیکداش زرگر. [ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل با 54 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
ده زرگر
لغتنامه دهخدا
ده زرگر. [ دِه ْ زَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 12هزارگزی باختر نیشابور. دارای 138 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
زرگر اصفهانی
لغتنامه دهخدا
زرگر اصفهانی . [ زَ گ َ رِ اِ ف َ ](اِخ ) شیخ نجیب الدین رضا، از اماجد مجذوبین و اکابرمحبوبین بوده و پس از جذبه به سلوک رجوع کرده ، ارادت به شیخ محمدعلی مؤذن خراسانی از مشایخ سلسله ٔ علیه ذهبیه داشته و خود هم از مشایخ آن سلسله است ... مثنوی سبع المث...