کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زره پوش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زره پوش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
درع
-
واژههای مشابه
-
زرة
لغتنامه دهخدا
زرة. [ زِ رَ ] (ع مص ) (از: وزر) گناه برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بزه مند گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زرة
لغتنامه دهخدا
زرة. [ زِرْ رَ ] (ع اِ) نشان گزیدگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربهی شتران . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || عقل . (ذیل اقرب الموارد).
-
کبود زره
لغتنامه دهخدا
کبود زره . [ ک َ زِ رِ ] (اِخ ) از طسوج جبل بوده است به قم . (تاریخ قم ص 118).
-
گودی زره
لغتنامه دهخدا
گودی زره . [ گُو زِ رِه ْ ] (اِخ ) همان گودزره است که دریاچه ای است در جنوب دریاچه ٔ هامون و جنوب غربی افغانستان . وقتی که برفهای سرچشمه ٔ هلمند آب میشود آب دریاچه ٔ هامون زیاد می شود و به واسطه ٔ جویی موسوم به شله یا شلاق به گودی زره می پیوندد. مساح...
-
کروی زره
لغتنامه دهخدا
کروی زره . [ ک ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است . (برهان ). وی سرانجام گرفتار گیو شد و به قتل رسید. (از آنندراج ). گروی زره : کروی زره را بیاورد گیودوان با سپهدار پیران نیو. فردوسی .رجوع به ...
-
گروی زره
لغتنامه دهخدا
گروی زره . [ گ ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت : سیاوش ز گفت گروی زره برو پرز چین کرد و رخ پرگره . فردوسی .نیوشنده بودند و لب با گره بپاسخ بیامد گروی زره . فردوسی .گروی زره را گره تا...
-
reactive armour, RA, energetic armour
زره واکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی زرهِ عامل که با استفاده از عناصر نیروزا، در برابر ضربۀ خرج گود (shaped charge)، یعنی سلاح ضدزره، انرژی زیادی را برای حفاظت از خودروِ زرهی آزاد میکند
-
Ostracoda
زرهویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از سختپوستوندان که اعضای آن بهطور گسترده در دریاها و آبهای شیرین زندگی میکنند؛ کل بدن آنها در درون کاسهای (carapace) دوکفهای و کروی یا بیضوی قرار گرفته که لایۀ بیرونی آن از کلسیمکربنات پوشیده شده است
-
پیش زره
لغتنامه دهخدا
پیش زره . [ زِ رِه ْ ](اِخ ) نام بلوکی در شرق دریاچه ٔ سیستان که امروز نام پیش آب دارد. رجوع به تاریخ سیستان صص 297- 298 و 326، 336 - 355، 373، 377، 390، 401، 403، 415 شود.
-
دریاچه ٔ زره
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ زره .[ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ زَ رَ ] (اِخ ) بحیره ٔ زره ، در سرزمین سیستان . رجوع به بحیره ٔ زره در ردیف خود شود.
-
زره خود
لغتنامه دهخدا
زره خود. [ زَ رِ / زِ رِ ه ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غفارة. مغفر. (منتهی الارب ). آنچه زیر کلاه پوشند. (آنندراج ). غفارة. عمامة که زیر قلنسوة پوشند. (منتهی الارب ). آستر مغفر و کلاه خود.(ناظم الاطباء). قسمی از آهن بافته که پیرامن خود آویخته است حف...
-
زره کلاه
لغتنامه دهخدا
زره کلاه . [ زَ / زِ رِ ه ِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغفری که از کناره های آن پارچه ٔ زره مانندی آویزان است تا در هنگام نبرد، گردن را محافظت نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به زره خود و زره شود.
-
زره باش
لغتنامه دهخدا
زره باش . [ زَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ابهررود است که در بخش ابهرشهرستان زنجان و 26هزارگزی باختر ابهر واقع است و 470 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).