کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرنگی
مترادف و متضاد
۱. جلد، چابکی، چالاکی، چستی، فرزی
۲. باهوشی، زیرکی
۳. رندی
۴. بیباکی
۵. زبردستی، مهارت ≠ تنبلی
دیکشنری
adroitness, art, astuteness, brightness, canniness, cleverness, ingenuity, policy, presence of mind, shrewdness
-
جستوجوی دقیق
-
زرنگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. جلد، چابکی، چالاکی، چستی، فرزی ۲. باهوشی، زیرکی ۳. رندی ۴. بیباکی ۵. زبردستی، مهارت ≠ تنبلی
-
زرنگی
لغتنامه دهخدا
زرنگی . [ زَ رَ ] (حامص ) چابکی .چالاکی در کار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زیرکی . کاردانی . (یادداشت ایضاً). || حیله . گربزی . (یادداشت ایضاً). رجوع به زرنگ شود.
-
زرنگی
دیکشنری فارسی به عربی
موهبة
-
زرنگی
واژهنامه آزاد
آتش گردون
-
جستوجو در متن
-
چُستی و چالاکی
فرهنگ گنجواژه
زرنگی.
-
تیزهوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] tizhuši هوشیاری؛ زرنگی.
-
پشه را نعل کردن
لهجه و گویش تهرانی
نهایت زرنگی
-
رندی
واژگان مترادف و متضاد
زرنگی، زیرکی، عیاری، لاقیدی
-
outsmarting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظیر، پیشدستی کردن، زرنگی بیشتری بکار بردن
-
outsmart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظیر، پیشدستی کردن، زرنگی بیشتری بکار بردن
-
هوشمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hušmandi زیرکی؛ زرنگی؛ دارای هوش بودن.
-
دها
واژگان مترادف و متضاد
زرنگی، زیرکی، فطنت، هوشمندی ≠ کانایی
-
چالاکی
واژگان مترادف و متضاد
جلدی، چابکی، چستی، زرنگی، سبکی
-
مردرندی
واژگان مترادف و متضاد
ناقلایی، ناقلاگری، زرنگی، زیرکی، رندی