کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زرق پیشه
لغتنامه دهخدا
زرق پیشه . [ زَ ش َ/ ش ِ ] (ص مرکب ) ریاکار. حیله گر. مکار : خاقانی را دلی است آلوده ٔ خشم زین زُرّق زرق پیشه ٔ ازرق چشم . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 725).رجوع به زرق شود.
-
زرق ساز
لغتنامه دهخدا
زرق ساز. [ زَ ] (نف مرکب ) که حیله سازد. فریبنده و مکرساز : دست بدار ای چو فلک زرق سازز آستی کوته و دست دراز نظامی .مشو جفت این جادوی زرق سازکه پنهان کشست آشکارانواز. نظامی .رجوع به زرق شود.
-
زرق سازی
لغتنامه دهخدا
زرق سازی . [ زَ ] (حامص مرکب ) عمل زرق ساز. حیله گری . ریاکاری : جهان عشق است و دیگر زرق سازی همه بازی است الا عشقبازی . نظامی .رجوع به ماده ٔ قبل ، زرق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
زرق سجاده
لغتنامه دهخدا
زرق سجاده . [ زَ س َج ْ جا دَ / دِ ] (ص مرکب ) که عبادت از روی ریا و مکر کند. که به ریا و دروغ سجاده اندازد و نماز گزارد. ریاکار. زرق ساز : که ای زرق سجاده ٔ دلق پوش سیه کار دنیاخر و دین فروش . سعدی (بوستان ).رجوع به زرق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
زرق فروش
لغتنامه دهخدا
زرق فروش . [ زَ ف ُ ] (نف مرکب ) منافق . ریاکار. (آنندراج ). ریاکار. مکار. سالوس . (ناظم الاطباء) : ای امت بدبخت بدین زرق فروشان جز کز خری و جهل ، چنین فتنه چرائید. ناصرخسرو.نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق این نه زرق است و بدین گفته نیم زرق فروش . سوزن...
-
زرق فروشی
لغتنامه دهخدا
زرق فروشی . [ زَ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل زرق فروش . ریاکاری . حیله گری : سیرم اززرق فروشی و نفاق عاشقی محرم اسرار کجاست . عطار.رجوع به ماده ٔ قبل ، زرق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
زرق نمای
لغتنامه دهخدا
زرق نمای . [ زَ ن َ ] (نف مرکب ) دربیت زیر از نظامی بمعنی به ظاهر حیله گر، نشان دهنده ٔمکر و فریب . دارای ظاهری فریبنده آمده : گفت کای ره نشین زرق نمای چه کسی و چه جای تست اینجای .نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 241).
-
زرق فروش
دیکشنری فارسی به عربی
منافق
-
زرق وبرق
دیکشنری فارسی به عربی
لمعان
-
برق و زرق
لغتنامه دهخدا
برق و زرق . [ ب َ ق ُ زَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) درخشش و تابندگی . تلألؤ. روشنی و ساختگی . (غیاث ). زرق و برق .
-
پر زرق و برق
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل مرح
-
زرق و برق دار
دیکشنری فارسی به عربی
رائع
-
زرق وبرق دار
دیکشنری فارسی به عربی
عالي , مبهرج
-
زرق و برق
دیکشنری فارسی به عربی
بهجة
-
زرق وبرق دادن (شمشیر)
دیکشنری فارسی به عربی
لوح به