کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرفین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرفین
/zorfin/
معنی
حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در میکوبند و زنجیر یا چفت را به آن میاندازند؛ حلقه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
catch, link, loop, ring
-
جستوجوی دقیق
-
زرفین
فرهنگ فارسی معین
(زُ رْ) (اِ.) نک زلفین .
-
زرفین
لغتنامه دهخدا
زرفین . [ زُ ] (معرب ، اِ) حلقه ای باشد که بر چهارچوب در نصب کنند و زنجیر در را بر آن اندازند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و به معنی زره و پره ٔ قفل هم آمده است و عربان زرفین را بکسر اول گویند ... (برهان ). حلقه ٔ در و زنجیر. (...
-
زرفین
لغتنامه دهخدا
زرفین . [ زُ / زِ ] (معرب ، اِ) زنجیر در. (منتهی الارب ). حلقه ٔ در... (از اقرب الموارد). رجوع به نشوءاللغة ص 93 و المعرب جوالیقی ص 176 شود. || ... یا عام است . (منتهی الارب ). هر حلقه را گفته اند. ج ، زرافین . (از اقرب الموارد). حلقه : کانت درع رسول...
-
زرفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زورفین، زوفرین، زفرین، زلفی، زلفین› [قدیمی] zorfin حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در میکوبند و زنجیر یا چفت را به آن میاندازند؛ حلقه.
-
واژههای مشابه
-
زرفین وار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - مانند زرفین . 2 - یک چشم .
-
زرفین وار
لغتنامه دهخدا
زرفین وار. [ زُ ] (ص مرکب ) مانندزرفین . رجوع به زرفین و زلفین شود. || یک چشم ، همچون زرفین . (فرهنگ فارسی معین ) : زین قفل شرف و غیرت و خشم زرفین وار است خصم یک چشم . (تحفة العرافین از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به زرفین شود.
-
جستوجو در متن
-
ژرفین
لغتنامه دهخدا
ژرفین . [ ژُ ] (اِ) زرفین . (شعوری ). رجوع به زرفین شود.
-
آنلید
فرهنگ واژههای سره
زرفین
-
زوفرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zufrin = زرفین
-
زفرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zofrin = زرفین
-
زلفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرفین، زوفرین، زفرین، زولفین› zolfin ۱. = زرفین۲. [قدیمی، مجاز] زلف؛ گیسو.
-
زولفین
لغتنامه دهخدا
زولفین . (اِ) بمعنی زورفین است که زرفین در صندوق زر باشد. (برهان ).زورفین . (آنندراج ). زورفین . زرفین . (ناظم الاطباء). زرفین . رزه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مردم دانا نباشد دوست او یک روز بیش هر کسی انگشت خود یک ره کند در زولفین .منوچهری (یاددا...
-
زیرفین
لغتنامه دهخدا
زیرفین . (اِ) زورفین . قفل . کلیدان در. (ناظم الاطباء). رجوع به زورفین و زرفین شود.