کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرد گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زاج زرد
لغتنامه دهخدا
زاج زرد. [ ج ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج اصفر. قلقطار. رجوع به مفردات ابن بیطار و زاج اصفر در لغت نامه شود.
-
زاگ زرد
لغتنامه دهخدا
زاگ زرد. [ گ ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن را برومی قلقطار نامند و بفارسی زاگ شتردندان گویند. (برهان قاطع). و رجوع به زاج و زاج اصفر و زاج شتردندان شود.
-
رخساره زرد
لغتنامه دهخدا
رخساره زرد. [ رُ رَ / رِ زَ ] (ص مرکب ) زردرخسار. رخسارزرد. زردرخ . زردروی . که روی زرد دارد : هم اندر زمان حقه را مهر کردبیامد خروشان و رخساره زرد. فردوسی .نیاز آنکه دارد ز اندوه و دردهمه کوربینند و رخساره زرد. فردوسی .به توران اسیرند با داغ و دردپی...
-
روی زرد
لغتنامه دهخدا
روی زرد. [ زَ ] (ص مرکب ) زردروی . (یادداشت مؤلف ). ترسان . بیمناک . کنایه از پریشان و زار و ناتوان است : من از بینوایی نیم روی زردغم بینوایان رخم زرد کرد. سعدی (بوستان ). || شرمسار. شرمنده . خجل . (ناظم الاطباء) : چرا گوید آن چیز در خفیه مردکه گر ف...
-
سمن زرد
لغتنامه دهخدا
سمن زرد. [ س َ م َ ن ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی است خوشبو و لطیف . (آنندراج ) (بهار عجم ).
-
سیم زرد
لغتنامه دهخدا
سیم زرد. [ م ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در موسیقی مقابل سیم سفید در تار و غیر آن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به آهنگ شود.
-
قطره ٔ زرد
لغتنامه دهخدا
قطره ٔ زرد. [ ق َ رَ / رِ ی ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالم تاب است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
کاسنی زرد
لغتنامه دهخدا
کاسنی زرد. [ ی ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) برگهای آن دندانه های بزرگ تیز دارد و گلهای آن زرد و دانه های آن دارای چتری است و مجموع آنها در بالای نهنج کره ای میسازند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 263).
-
عنبر زرد
لغتنامه دهخدا
عنبر زرد. [ عَم ْ ب َ رِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کهربا که نوعی گیاه است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کهربا شود.
-
قصر زرد
لغتنامه دهخدا
قصر زرد. [ ق َرِ زَ ] (اِخ ) کوشک زرد. نام قریه ای از بلوک سرحد چهاردانگه از بلوکات سردسیر فارس . (یادداشت مؤلف ).
-
لاله ٔ زرد
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ زرد. [ ل َ / ل ِ ی ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از لاله . لاله ٔ زرین : شب نور مرا گلزار نار است تجلی لاله ٔ زرد بهار است .حکیم زلالی (از آنندراج ).
-
لاخ زرد
لغتنامه دهخدا
لاخ زرد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینا، بخش درمیان ، شهرستان بیرجند، واقع در 89 هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 15 هزارگزی شمال خاوری دُرُح دارای 61 تن سکنه محصول آنجا غلات و شلغم و چغندر. شغل اهالی زراعت و آب آن از قنات وراه آنجا مالرو است . (فر...
-
پول زرد
لغتنامه دهخدا
پول زرد. [ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول از طلا. رجوع به پول شود.
-
پی زرد
لغتنامه دهخدا
پی زرد. [ پ َ / پ ِ ی ِزَ ] (اِ مرکب ) عصب . (دهار) (مهذب الاسماء). عصبة.
-
بن زرد
لغتنامه دهخدا
بن زرد. [ ب ُ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بویراحمدی سرحدی است که در بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).