کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زردپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زردپی
/zardpey/
معنی
رشتهها و پیهای زردرنگ در بدن که استخوانها را به هم اتصال و پیوند میدهد؛ رباط.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
sinew
-
جستوجوی دقیق
-
زردپی
فرهنگ فارسی معین
( ~. پِ)(اِمر.)رباط ، رشته های زرد - رنگ که استخوان ها را به هم پیوند می دهد.
-
زردپی
لغتنامه دهخدا
زردپی . [ زَ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) نسیج فیبری و محکمی که عضله را با استخوان می پیوندد. رباط . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زردپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zardpey رشتهها و پیهای زردرنگ در بدن که استخوانها را به هم اتصال و پیوند میدهد؛ رباط.
-
زردپی
دیکشنری فارسی به عربی
وتر
-
واژههای مشابه
-
tendon transplantation
پیوند زردپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] پیوند زدن پیوندینۀ آزاد زردپی به جای بخش آسیبدیدۀ زردپی
-
myotenositis
ماهیچهزردپیآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] التهاب همزمان ماهیچه و زردپی متصل به آن
-
واژههای همآوا
-
زرد پی
واژهنامه آزاد
رباط.
-
جستوجو در متن
-
hamstring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همسترینگ، عضلات عقب ران، زردپی، زردپی طرفین حفره پشت زانو، زانوی کسی را بریدن
-
hamstrings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همسترینگ، عضلات عقب ران، زردپی، زردپی طرفین حفره پشت زانو، زانوی کسی را بریدن
-
tendon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاندون، زردپی، وتر، عصب، پوره، پی، اوتار
-
tendons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاندون ها، زردپی، وتر، عصب، پوره، پی، اوتار
-
وتر
دیکشنری عربی به فارسی
رگ وپي , پي , وتر , تار وپود , رباط , پوره , زردپي , اوتار