کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرده کوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرده کوه
لغتنامه دهخدا
زرده کوه . [ زَ دَ / دِ ] (اِخ ) کوهی است در لرستان و مسکن لران و آب کرنگ که رودخانه ای است مشهور از طرف آن کوه آید و بنواحی صفاهان گذرد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). زردکوه بختیاری یا کوه رنگ ، دنباله کوه هفت تنان است و رود بازفت که از شعب کارون...
-
واژههای مشابه
-
گل زرده
لغتنامه دهخدا
گل زرده . [ گ ُ زَدَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند واقع در 54000گزی شمال باختری شهر نهاوند. دارای 40 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5.).
-
هفت زرده
لغتنامه دهخدا
هفت زرده . [ هََ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نرگس صدبرگ را گویند، و به عربی عبهر مضاعف خوانند. (برهان ). بهترین ِ نرگسها که صدبرگ نیز گویند و به تازی عبهر مضاعف . (رشیدی ).
-
زرده چاو
لغتنامه دهخدا
زرده چاو. [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) زردچوب . زردچوبه . (ناظم الاطباء). رجوع به زردچوبه شود.
-
زرده چوب
لغتنامه دهخدا
زرده چوب . [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) چوبی که با آن رنگ زرد می کنند. || نوعی از سریش . || قطعه ٔ بزرگی از چوب درخت عشر. (ناظم الاطباء).
-
زرده خانه
لغتنامه دهخدا
زرده خانه . [ زَ دِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیکله است که در بخش هوراند شهرستان اهر واقع است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زرده زخم
لغتنامه دهخدا
زرده زخم . [ زَ دَ / دِ زَ ] (اِ مرکب ) قوباء. ادرفن . ساری یاره . زرده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زردزخم شود.
-
زرده سوار
لغتنامه دهخدا
زرده سوار. [ زَ دِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 330 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
زرده سوار
لغتنامه دهخدا
زرده سوار. [ زَ دِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
زرده کمر
لغتنامه دهخدا
زرده کمر. [ زَ دِ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد است که در شهرستان بیجار واقع است ، و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرده ملک
لغتنامه دهخدا
زرده ملک . [ زَ دِ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کله بوز است که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و 111 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زرده ملیجه
لغتنامه دهخدا
زرده ملیجه . [ زَ دَ م َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) نام آهنگی است به مازندران . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در گیلان به نوعی گنجشک غیر بومی و مهاجر اطلاق شود.مرکب از «زرده » مساوی زرد و «ملیجه » بمعنی گنجشک .
-
سرخ زرده
لغتنامه دهخدا
سرخ زرده . [ س ُ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از اسب باشد. (آنندراج ).
-
گُنج زَرده
لهجه و گویش بختیاری
gonj zarda زنبور وحشى گوشتخوار و زرد رنگ.