کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرده
/zarde/
معنی
۱. (زیستشناسی) مادۀ زردرنگ که میان تخممرغ و در وسط سفیده قرار دارد.
۲. [قدیمی] اسب زردرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرده
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ) 1 - (اِمر.) قسمت زردرنگ درون تخم مرغ . 2 - (اِ. ص .) اسب زردرنگ .
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بالاست که در بخش شیروان شهرستان زنجان واقع است و 127 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زردک . زرتک . (فرهنگ فارسی معین ). اسبی را گویند که زردرنگ باشد. (برهان ). اسبی را گویند که رنگ آن زرد باشد. (جهانگیری ). اسب زردرنگ . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). اسبی که زر...
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دَ / دِ ] (اِخ ) کوهی است به شیراز. (منتهی الارب ). کوهی است که کان طلا در آن است و بعضی گویند کان نقره نیز در آن کوه هست . (برهان ). نام کوهی است که معدن زر و نقره است و نزدیکی شهر شیراز تپه ای است که آن را معدن زردانند و قله زرده خوانند...
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلگه افشار دوم است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد و بر 3هزارگزی جنوب راه خرم آباد به کوهدشت واقع است ، و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [ زَ دِه ْ ] (نف مرکب ) زردهنده . بخشاینده ٔ پول و زر. (ناظم الاطباء). رجوع به زر شود.
-
زرده
لغتنامه دهخدا
زرده . [زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجاب است که در بخش کرند شهرستان شاه آباد واقع است و 500 تن سکنه دارد.
-
زرده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zartak] zarde ۱. (زیستشناسی) مادۀ زردرنگ که میان تخممرغ و در وسط سفیده قرار دارد.۲. [قدیمی] اسب زردرنگ.
-
واژههای مشابه
-
گل زرده
لغتنامه دهخدا
گل زرده . [ گ ُ زَدَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند واقع در 54000گزی شمال باختری شهر نهاوند. دارای 40 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5.).
-
هفت زرده
لغتنامه دهخدا
هفت زرده . [ هََ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نرگس صدبرگ را گویند، و به عربی عبهر مضاعف خوانند. (برهان ). بهترین ِ نرگسها که صدبرگ نیز گویند و به تازی عبهر مضاعف . (رشیدی ).
-
زرده چاو
لغتنامه دهخدا
زرده چاو. [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) زردچوب . زردچوبه . (ناظم الاطباء). رجوع به زردچوبه شود.
-
زرده چوب
لغتنامه دهخدا
زرده چوب . [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) چوبی که با آن رنگ زرد می کنند. || نوعی از سریش . || قطعه ٔ بزرگی از چوب درخت عشر. (ناظم الاطباء).
-
زرده خانه
لغتنامه دهخدا
زرده خانه . [ زَ دِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیکله است که در بخش هوراند شهرستان اهر واقع است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).