کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زردشت بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زردشت بزرگ
لغتنامه دهخدا
زردشت بزرگ . [ زَ دُ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) زروان بزرگ . زرهون . این سه نام از نامهای حضرت ابراهیم ... باشد و این اسامی پهلوی است . (جهانگیری ). به زبان پهلوی نام حضرت ابراهیم علیه السلام و بعضی گویند به زبان سریانی . (برهان ). در فرهنگ و برهان آمده زرد...
-
واژههای مشابه
-
کعبه ٔ زردشت
لغتنامه دهخدا
کعبه ٔ زردشت . [ ک َ ب َ / ب ِ ی ِ زَ دُ ] (اِخ ) نام یکی از آثار باستانی است واقع در نقش رستم به هفت هزارگزی شمال تخت جمشید. (یادداشت مؤلف ). در آثار عجم فرصت الدوله ٔ شیرازی این نقطه چنین وصف شده است : دورتر از کوه نقش رستم محاذی و روبروی دخمه ٔ د...
-
جستوجو در متن
-
مزداه
لغتنامه دهخدا
مزداه . [ م َ ] (اِخ ) مزدا. خدای بزرگ آریائیها. توضیح آنکه از لحظه ٔ ورود ایرانیان به عرصه ٔ تاریخ ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدائی آنها برخورد میکنیم یکدسته به پرستش میترا مشغولند که آن هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دسته ٔ دیگر که خدای بزرگ آنه...
-
ایسدواستر
لغتنامه دهخدا
ایسدواستر. [ س َ ] (اِخ ) در روایات زردشتی نام پسر بزرگ زردشت است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به خرده اوستا ص 31 ویشتها ج 2 ص 83 شود.
-
ژند
لغتنامه دهخدا
ژند. [ ژَ ] (ص ، اِ) پاره .کهنه . (برهان ). جامه ٔ مندرس . خرقه . (برهان ). ژنده . دلق . مطلق کهنه و پاره . رکو. فلرز. (فرهنگ رشیدی ).- ژندژند ؛ پاره پاره : از بهرمن نوند همی سوخت روزگاراکنون مرا بر آتش غم سوخت چون نوندهم خامه ٔ مآثر من کرده ریزریزهم...
-
زردشتی
لغتنامه دهخدا
زردشتی . [ زَ دُ ] (ص نسبی ) (از: زردشت + ی نسبت ) منسوب به زردشت .پیرو زردشت . دارای آیین زردشت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پیرو دین زردشت . بهدین . مجوس . گبر. زرتشتی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صاحب نفایس الفنون در ذیل «زردشتیه » آرد: قومی از مجوس...
-
آتشکده
لغتنامه دهخدا
آتشکده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پرستشگاه مغان و جای آتش افروختن . بیت النار. بیت النیران . آتشگاه : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی . رودکی .بگه رفتن کآن ترک من اندر زین شددل من زآن زین آتشکده ٔبرزین شد. اب...
-
جی افرام
لغتنامه دهخدا
جی افرام . [ ] (اِخ ) نام پیغمبری است از پیغمبران عجم . (برهان قاطع). جی افرام وجی آلاد نام دو تن از حکمای قدیم ایران بوده . پارسیان قدیم قایل بوده اند که بعد از مه آباد که او را اولین پیغمبر عجم دانند جی افرام آمده و مقام پیغمبری داشته و بر وی نامه ...
-
اوستا
لغتنامه دهخدا
اوستا. [ اَ وِ] (اِخ ) (بمعنی اساس ، بنیاد، متن اصلی ، پناه و یاوری ) در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه ، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است . کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایرا...
-
علماء
لغتنامه دهخدا
علماء. [ ع ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ج ِ عالِم . (متن اللغة) (ناظم الاطباء) : حسنک امام بود صادق را با خود برد و دیگر چند تن از علمای نشابور را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 206). بوصادق را نشست وخاست افتاد باقاضی بلخ ...
-
زوت
لغتنامه دهخدا
زوت . (اِ) در اوستا «زوتر» یا «زاوتر» اسمی است که به پیشوایان بزرگ مزدیسنا میدهند. خود زردشت نیز زَوْتَر خوانده میشود. قدمت این کلمه تا بزمان آریایی می رسد. از آن دو معنی برمی آید: نخست مجراکننده ٔ فدیه ، دوم منادی پروردگاران . در تفسیر پهلوی ، زوت گ...
-
ماد
لغتنامه دهخدا
ماد. (اِخ ) دولت ماد. پادشاهی ماد. سلسله ٔ پادشاهی ایرانی که قوم ماد آنرا در سال 705 ق .م . در ناحیه ٔ مادتشکیل داد. قبایل مختلف ماد در برابر تجاوزهای پی درپی پادشاهان آشور و از آنجمله وادانیراری سوم ، شلم نصر دوم ، شمسی اداد، تیگلات پالسر چهارم ، سا...
-
زروان
لغتنامه دهخدا
زروان . [ زَ / زُ ] (اِخ ) چند بار زروان در ردیف دیگر ایزدان نام برده شده و از آن فرشته ٔ زمانه ٔ بی کرانه اراده شده . اغلب زروان با صفات «اکرانه » (بی کرانه ) و «درغو خوذاته » آمده که در مینو خرد پازند «زروان درنگ خدای » و در رساله ٔ پارسی علمای اسل...