کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زراری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زراری
لغتنامه دهخدا
زراری . [ زَ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از ذراریح تازی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به ذراریح شود.
-
زراری
لغتنامه دهخدا
زراری . [ زُ ] (ص نسبی ) منسوب است به زرارة که نام جد است . (سمعانی ).
-
واژههای همآوا
-
ذراری
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ذریه . 1 - فرزندان ، اولاد. 2 - زنان .
-
ذراری
لغتنامه دهخدا
ذراری . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذُریّة. فرزندان . فرزندان جن و انس . || زنان : قرب صد هزار برده از ذراری و جواری ایشان ... بدست اهل اسلام افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 394). قرب صد هزار برده از اطفال و ذراری و جواری آن ولایت فایدت یافتند. (ترجمه ٔ ...
-
ذراری
لغتنامه دهخدا
ذراری . [ ذُ ] (ع اِ) ج ِ ذَریرة.
-
ذراری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذُرّیَّة] (زیستشناسی) zarāri =ذریه
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زراری . رجوع به ابوغالب احمدبن محمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن سلیمان بن الحسن بن الجهم بن بکربن اعین بن سنسن الشیبانی ، معروف به ابوغالب زراری . رجوع به ابوغالب احمد... در روضات ص 13 شود.
-
ابوغالب
لغتنامه دهخدا
ابوغالب . [ اَ ل ِ] (اِخ ) احمدبن محمدبن محمدبن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین بن سنسن الشیبانی . او یکی از افراد خاندان معروف آل اعین و از غیر نژاد عرب است . شیخ ابوجعفر طوسی در فهرست گوید: ابوغالب زراری از بکیریون و بکیریون زراریان اند و تا زم...
-
حجناء
لغتنامه دهخدا
حجناء. [ ح َ ] (اِخ ) ابن جریر. وی از پدر خود روایت کند و ابوالخطاب زراری از وی روایت کرده است که حجناء گفت : بپدرم گفتم : ای پدر هیچ قوم را هجا نگفتی مگر ایشان را مفتضح کردی مگر تیم را. او جواب داد، یا بنی انی لم اجد بناءً فاهدمه و لا حسباً اضعه (أ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عاصم . مؤلف روضات گوید: او پسر برادر علی بن عاصم محدث است و او را ابوعبداﷲ عاصمی گفتندی و از فهرست شیخ آشکار است که او ثقه و سلیم الجنبه و کوفی الاصل و بغدادی المسکن بود و او شیخ روایت ابن الجنید است و او راست از ک...
-
کلینی
لغتنامه دهخدا
کلینی . [ ک ُ ل َ / ک َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به ثقةالاسلام شیخ مشایخ شیعه و رئیس محدثین علمای امامیه و اوثق و اعدل و اثبت و اضبط ایشان و مروج مذهب شیعه در غیبت امام (ع ) و ممدوح خاص و عام و مفتی طوایف اسلام و جلالت ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین کنیت مابین علماء و محدثین امامیه معروفست و از آل اعین همواره در عصر هر یک از ائمه ٔ اثناع...