کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زد و خورد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زد و خورد کردن
لغتنامه دهخدا
زد و خورد کردن . [ زَ دُ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زدن وخوردن . || جنگیدن . || کارهای تجاری مختلف کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || زد و بند کردن . ساخت و پاخت کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
outcrop
برونزد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از یک سازند یا ساختار زمینشناختی که در سطح زمین پدیدار میشود
-
سهم زد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص مف .) بیمناک .
-
اسپرن زد
لغتنامه دهخدا
اسپرن زد. [ اِ رُ زِ ] (اِخ ) ادیب اسپانیائی ، مولد اَلْمِنْدرالِجو. مؤلف «دیابل مُند» . (1808 - 1842 م .).
-
زد سعر
دیکشنری عربی به فارسی
بيش از حد قيمت گذاردن
-
شرم زد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹شرمزده› [قدیمی] šarmzad خجل؛ شرمسار؛ شرمنده.
-
حاشیه زد
دیکشنری فارسی به عربی
أبدي ملاحظهً
-
غِبْلَ زِدَ
لهجه و گویش گنابادی
ghebla zeda در گویش گنابادی یعنی دُمَل زده
-
اَفْتُوْ زِدَ
لهجه و گویش گنابادی
aftowzeda در گویش گنابادی یعنی آفتاب سوخته ، طلوع آفتاب ، گرما زده
-
زد وخورد
دیکشنری فارسی به عربی
شجار , مزيج , معرکة
-
حدس زد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَسَبَ ، اِحْتَمَلَ
-
خشکش زد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتارَ
-
گول زد
دیکشنری فارسی به عربی
ارْتَکَبَ اّحتيالاً
-
دامن زد
دیکشنری فارسی به عربی
أزَّجَ