کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زد و خورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خورد
لغتنامه دهخدا
خورد. [ خوَرْدْ / خُرْد ] (مص مرخم ، اِمص ) خرج . مقابل دخل . نفقه . هزینه . (یادداشت مؤلف ) : برِ او شد آنکس که درویش بودوگر خوردش از کوشش خویش بود. فردوسی .مرا دخل و خورد ار برابر بُدی زمانه مرا چون برادر بُدی . فردوسی . || (ص ) موافق . شایسته . س...
-
skirmish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان خوردن، زد و خورد، کشمکش، جنگ جزئی، زد و خورد کردن
-
skirmishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیری ها، زد و خورد، کشمکش، جنگ جزئی، زد و خورد کردن
-
skirmished
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدا شده، زد و خورد کردن
-
بکوب بکوب
لهجه و گویش تهرانی
زد و خورد
-
skirmisher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشانه گذاری، زد و خورد کننده
-
جرح و قتل
فرهنگ گنجواژه
زد و خورد و کشت و کشتار.
-
settos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
settos، زد و خورد، نبرد، درگیری
-
پاق و پق
فرهنگ گنجواژه
صدای توپ و زد و خورد.
-
بزن و بشکن
فرهنگ گنجواژه
زد و خورد، هیاهو و شلوغی.
-
تیغ و تیغکشی
فرهنگ گنجواژه
زد و خورد با چاقو و سلاح سرد.
-
کُشت و کربلا
فرهنگ گنجواژه
زد و خورد شدید.
-
چالش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زد و خورد، جنگ و جدال .
-
fracas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرقه ها، زد و خورد، قیل و قال، بلوا
-
شانه کاری
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (حامص .) درآویختن با کسی ، زد و خورد کردن .