کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ستم زدگی
لغتنامه دهخدا
ستم زدگی . [ س ِ ت َ زَ دَ /دِ ] (حامص مرکب ) ستمدیدگی . رجوع به ستم زده شود.
-
زیان زدگی
لغتنامه دهخدا
زیان زدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) غبن . ضرر. تضرر. حالت زیان زده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
غفلت زدگی
لغتنامه دهخدا
غفلت زدگی . [ غ َ / غ ِ ل َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) غفلت زده بودن . حالت شخص غفلت زده . دچار غفلت شدن . غافل بودن . رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
آفتاب زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āftābzadegi آفتابسوختگی.
-
یخ زدگی
لغتنامه دهخدا
یخ زدگی . [ ی َ زَدَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت یخ زده . انجماد. یخ زده شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخ زده و یخ زدن شود.
-
لک زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) lakzadegi حالت و چگونگی چیز لکزده.
-
hallucinosis
توهمزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← اختلال روانپریشی موادزاد
-
spill-back
پسزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] وضعیتی که بهویژه در مورد وسایل نقلیۀ عمومی طویل در تقاطعهای متوالی و کمفاصله روی میدهد و در آن به دلیل قفل شدن تقاطع چراغدار و عدم امکان عبور وسیلۀ نقلیۀ عمومی داخل تقاطع، وسیلۀ نقلیۀ عمومی بعدی نمیتواند به آن منطقه...
-
blistering
تاولزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] تشکیل حباب در زیرلایههای خشک یا نیمهخشک رنگ به دلیل وجود آب یا مایع یا گازهای دیگر
-
rusting
زنگزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی آهن یا آلیاژهای آن که محصول قهوهای مایل به قرمز دارد
-
exaltation
شعفزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] پرنشاطی همراه با خودبزرگبینی
-
آفت زدگی
لغتنامه دهخدا
آفت زدگی . [ ف َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چگونگی آفت زده .
-
مصیبت زدگی
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ. زَ دَ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - در رنج و بلا بودن . 2 - ماتم زدگی . 3 - بدبختی ، بیچارگی .
-
آفتاب زدگی
لغتنامه دهخدا
آفتاب زدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تشمس ، و آن بیماریی باشد که از بسیار ماندن در آفتاب زاید.
-
جن زدگی
لغتنامه دهخدا
جن زدگی . [ ج ِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت جن زده . صفت جن زده . رجوع به جن زده شود.