کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخمه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خوش زخمه
لغتنامه دهخدا
خوش زخمه . [ خوَش ْ / خُش ْ زَ م َ / م ِ ](ص مرکب ) خوش پنجه . آنکه ساز خوب نوازد : نوای مطرب خوش زخمه و سرودی غنج خروش ِ عاشق ِ سرگشته و عتاب ِ نگار.مسعودی .
-
نو زخمه
واژهنامه آزاد
کسی که تازه ساز بدست گرفته است
-
pizzicato (it.), pizz., plucked
اجرای زخمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستور یا شیوۀ خاصی از نوازندگی در سازهای کمانهای که در آن به جای کمانه کشیدن سیمها با انگشت سبابه کشیده میشوند متـ . زخمهای
-
left-hand pizzicato
زخمهای دست چپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که با یکی از انگشتان دست چپ نواخته میشود
-
snap pizzicato, Bartók pizzicato
زخمهای شلاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن زه با شدت به طرف بالا کشیده میشود و در بازگشت به دستۀ ساز برخورد میکند
-
finger nail pizzicato
زخمهای ناخنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
-
pizzicato slide
سُرِشی زخمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن همزمان با زخمۀ دست راست، دست چپ با حرکت بر دستۀ ساز به بالا و پایین سرانیده میشود
-
تاب زخمه داشتن
لغتنامه دهخدا
تاب زخمه داشتن . [ ب ِ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج گوید: لوطیان گویند فلان امروز تاب زخمه دارد؛ یعنی تاب حرکات جماع دارد. زخمه حرکت جماع و آنرا دگنک به دال مهمله نیز گویند. (آنندراج ).
-
رنج و زخمه
فرهنگ گنجواژه
ناراحتی.
-
جستوجو در متن
-
plectrum, pick
مضراب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ابزاری که برای زخمه زدن به سازهای زهی به کار میرود
-
pick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتخاب، مضراب، کلنگ، خلال، زخمه، هر نوع الت نوک تیز، چیدن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، فرو بردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدن، دزدیدن
-
picks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
می بیند، مضراب، کلنگ، خلال، زخمه، هر نوع الت نوک تیز، چیدن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، فرو بردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدن، دزدیدن
-
چوبک زدن
لغتنامه دهخدا
چوبک زدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) طبل زدن . نواختن طبل . نواختن چوب بر تخته . عمل پاسبانان شبگرد در بیدار ساختن پاسبانان با نواختن چوبی به چوب دیگر : ناهید زخمه زن گه چوبک زدن به شب چابک زن خراجی چوبک زنان اوست .خاقانی .
-
اختيار
دیکشنری عربی به فارسی
پسند , انتخاب , چيز نخبه , برگزيده , منتخب , چيدن , کندن , کلنگ زدن و(به) , باخلا ل پاک کردن , خلا ل دندان بکاربردن , نوک زدن به , برگزيدن , بازکردن(بقصد دزدي) , ناخنک زدن , عيبجويي کردن , دزديدن , کلنگ , زخمه , مضراب , خلا ل دندان () خلا ل گوش () , ...
-
گزش
لغتنامه دهخدا
گزش . [ گ َ زِ ] (اِمص ) گزیدن . لَسع. لَدغ . (منتهی الارب ) : من بفریاد از عنای سبش نیش از الماس دارد او به گزش . طیان .|| با زخمه زدن ذوات الاوتار، مقابل کشش .