کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخمه ای دست چپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زخمه زن
لغتنامه دهخدا
زخمه زن . [ زَ م َ / م ِ زَ ] (نف مرکب ) زخمه زننده . نوازنده ٔ سازهایی از قبیل رباب و بربط. ساز زن . رجوع به زخمه زدن شود : زخمه بر ابریشم عطار زن ار بصد زاری نوایی میزنی . عطار.ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نی ، تو زاری میکنی .مولوی (مثنوی...
-
زخمه سازی
لغتنامه دهخدا
زخمه سازی . [ زَ م َ / م ِ ] (مص مرکب ) نواختن . رجوع به زخمه ساختن و زخمه زدن شود : تبیره زنان طبل بازی کنندببانگ دهل زخمه سازی کنند.نظامی .
-
زخمه کردن
لغتنامه دهخدا
زخمه کردن . [ زَ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساز زدن . (آنندراج ). زخمه زدن . زخمه ساختن . زخمه سازی . نواختن . نواختن ساز با مضراب : بالای مدیح تو سخن نیست کس زخمه نکرد برتر از بم .خاقانی .
-
زخمه گه
لغتنامه دهخدا
زخمه گه . [ زَ م َ / م ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) آماجگاه زخمه ٔ (مضراب ) ساز یا تیر و نیزه و مانند آن . آنجا که ضربه ٔ مضراب یا یکی از آلات جارحه وارد می آید. || هدف تیر قضا یا تیر آه و مانند آن : زخمه گه چرخ منقط مباش از خط این دایره در خط مباش . نظامی ...
-
زخمه ور
لغتنامه دهخدا
زخمه ور. [ زَ م َ / م ِ وَ ] (ص مرکب ) مطرب و نوازنده ٔ سازهای ذوات الاوتار است . (آنندراج ) : زخمه ورانی که بگاه سروداز رگ ناهید بتابند رود.میرخسرو (از آنندراج ).
-
خوش زخمه
لغتنامه دهخدا
خوش زخمه . [ خوَش ْ / خُش ْ زَ م َ / م ِ ](ص مرکب ) خوش پنجه . آنکه ساز خوب نوازد : نوای مطرب خوش زخمه و سرودی غنج خروش ِ عاشق ِ سرگشته و عتاب ِ نگار.مسعودی .
-
نو زخمه
واژهنامه آزاد
کسی که تازه ساز بدست گرفته است
-
pizzicato (it.), pizz., plucked
اجرای زخمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستور یا شیوۀ خاصی از نوازندگی در سازهای کمانهای که در آن به جای کمانه کشیدن سیمها با انگشت سبابه کشیده میشوند متـ . زخمهای
-
snap pizzicato, Bartók pizzicato
زخمهای شلاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن زه با شدت به طرف بالا کشیده میشود و در بازگشت به دستۀ ساز برخورد میکند
-
finger nail pizzicato
زخمهای ناخنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
-
plucked chordophones
زهصداهای زخمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از زهصداها که در آنها با زخمه زدن با انگشت یا مضراب بر عامل مرتعششونده صدا تولید میشود
-
plucked idiophones
خودصداهای زخمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] خانوادهای از خودصداها که در آنها با زخمه زدن با انگشت یا مضراب بر عامل مرتعششونده صدا ایجاد میشود
-
تاب زخمه داشتن
لغتنامه دهخدا
تاب زخمه داشتن . [ ب ِ زَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) مؤلف آنندراج گوید: لوطیان گویند فلان امروز تاب زخمه دارد؛ یعنی تاب حرکات جماع دارد. زخمه حرکت جماع و آنرا دگنک به دال مهمله نیز گویند. (آنندراج ).
-
رنج و زخمه
فرهنگ گنجواژه
ناراحتی.
-
جستوجو در متن
-
left-hander
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دست چپ، ادم چپ دست، چپ دست