کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زحیر درکشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زحیر درکشیدن
لغتنامه دهخدا
زحیر درکشیدن . [ زَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) لب از ناله فرو بستن . ناله و زاری نکردن . خاموش شدن . ترک فریاد و فغان کردن : چند سیلی بر رخش زد گفت گیردر کشید از بیم سیلی آن زحیر. مولوی .رجوع به زحیر شود.
-
واژههای مشابه
-
زحیر خوردن
لغتنامه دهخدا
زحیر خوردن . [ زَخوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غم داشتن . اندوهگین بودن . نگران بودن . دچار سختی و اندوه شدن : یکچند شادکام چریدید شیروارامروز درد باید خورد و غم و زحیر. فرخی .ای دوست غم جهان به بیهوده مخوربیهوده زحیر دهر فرسوده مخورچون بوده گذشت و نی...
-
زحیر داشتن
لغتنامه دهخدا
زحیر داشتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) غصه داشتن . ناراحتی داشتن . سزاوار کیفر بودن . (کاری ) دارای تبعات و عواقب وخیم بودن : چون صورت حال بشنید، معلوم کرد که آن زشت ، چندان تبعت و زحیر ندارد و آن جنایت اثم کبیر نه . (مقامات حمیدی ).
-
زحیر کشیدن
لغتنامه دهخدا
زحیر کشیدن . [ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوهناک بودن . نگرانی داشتن . رنج بردن . فکر کردن . اندوه به دل راه دادن : بهر صورتها مکش چندین زحیربی صداع صورتی ، معنی بگیر.مولوی .