کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زحمت و مِحنَت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زحمت و مِحنَت
فرهنگ گنجواژه
زحمت.
-
واژههای مشابه
-
بی زحمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bizahmat ۱. آسان.۲. (قید) بیرنج؛ بیمشقت.
-
بی زحمت
لغتنامه دهخدا
بی زحمت . [ زَ م َ ] (ق مرکب ) (از: بی + زحمت ) بی رنج .بدون مشقت . || سهل . آسان . (فرهنگ فارسی معین ). || لطفاً (در تداول عامه ). این کلمه را بگاه خواهش چیزی در مقام ادب از کسی بکار برند.
-
بی زحمت
دیکشنری فارسی به عربی
سهل
-
زحمت کش
دیکشنری فارسی به عربی
مرهق
-
اسباب زحمت
دیکشنری فارسی به عربی
ازعاج
-
زحمت کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
عمل , کدح , وتد , وحل
-
زحمت بیهوده
دیکشنری فارسی به عربی
مهزلة
-
مایه زحمت
دیکشنری فارسی به عربی
مضايقة
-
زحمت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
مشکلة , مضايقة
-
پر زحمت
دیکشنری فارسی به عربی
صعب
-
بی زحمت
لهجه و گویش تهرانی
لطفاّ
-
زحمت وکار
فرهنگ گنجواژه
فعالیت.
-
اسباب زحمت شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اثقل