کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زحلوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زحلوط
لغتنامه دهخدا
زحلوط. [ زُ] (ع ص ) مرد پست و فرومایه . عامه گویند: تزحلط؛ یعنی بدون اختیار در سراشیب فرود آمد. (از محیط المحیط). مرد ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از جمهره ٔ ابن درید ج 3 ص 379).
-
جستوجو در متن
-
زحلیطة
لغتنامه دهخدا
زحلیطة. [زِ ل َ طَ ] (ع ص ، اِ) (در تداول عامه ) مرد ناکس و فرومایه را گویند. صحیح آن زحلوط است . (از محیط المحیط). رجوع به دزی ج 1 ص 582 شود. || تپه ٔ بلند سراشیب . (از دزی ج 1 ص 482) (از محیط المحیط).
-
زخلوط
لغتنامه دهخدا
زخلوط. [ زُ ] (ع ص ) مرد ناکس و فرومایه . لغتی است در زحلوط با حاء مهمله و شاید لغت اخیر صواب باشد. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط) (از متن اللغة). مرد ناکس و فرومایه . (ناظم الاطباء). این لغت را ابن عباد با خاء معجمه ضبط کرده است . (از ترجمه ٔ قاموس ...