کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زحرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زحرة
لغتنامه دهخدا
زحرة. [ زَ رَ ] (ع مص ) معنی مره (یک بار) میدهد از زحر. || (اِ) درد زائیدن است . (تاج العروس ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (از المعجم الوسیط).
-
واژههای همآوا
-
ظهرة
لغتنامه دهخدا
ظهرة. [ ظَ هََ رَ ] (ع اِ) متاع خانه . (مهذب الاسماء). رخت سرای . || قبیله ٔ مرد.
-
ظهرة
لغتنامه دهخدا
ظهرة. [ ظِ رَ ] (ع اِ) یاریگر. مددکار. ظهیر. ظُهرة. || قبیله و قوم مرد: جأنا بظهرته ؛ أی عشیرته .
-
ظهرة
لغتنامه دهخدا
ظهرة. [ ظُ رَ ] (ع اِ) سنگ پشت . || مددکار. ظِهرة. ظهیر. || قبیله ٔ مرد: جاءَنا فی ظُهرته ؛ یعنی با قوم خود.
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زَ رَ / زَ هََ رَ ] (ع اِ) گیاه و شکوفه ٔ گیاه و شکوفه ٔ زرد. ج ، زَهْر، ازهار. جج ، ازاهیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکوفه . (ترجمان القرآن ). و زهره که بمعنی شکوفه باشد در آن اختلاف است ، در منتخب و مدار به ضم اول و فتح ثان...
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن حویة التمیمی السعدی . صحابی و از اشراف و شجاعان جنگجوی کوفه بود. در جنگ قادسیه و بسیاری از جنگها حضور داشت و به شهرت رسید و عمری دراز کرد تا سالخورده شد بطوری که نمی توانست راست بایستد. حجاج او رابه سرداری لشکر پنجاه هزارنف...
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن معبدبن عبداﷲبن هشام . رجوع به ابوعقیل شود.
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) دهی بوده میان حره ٔ شرقیه و حره ٔ سافله ٔ مدینه ، بغایت بزرگ چنانکه گویند سه صد هزار زرگر در آنجا متوطن بودند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) نام ام الحیاء الانباریة که محدث است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) نام پسر کلاب که پدر قبیله ای است از قریش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پدر گروهی از قریش . (ناظم الاطباء). نام قبیله ای از قریش . (غیاث ). ابوعبید و دیگران گویند: قبیله ای از بنی کلاب بن مره و آنان بنوزهرةبن کلاب بن مره اند ...
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ] (اِخ ) یا ام زهرة. زن کلاب بن مرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ رَ ](ع اِمص ) سپیدی و خوبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). سپیدی و خوبی و صفای رنگ . (ناظم الاطباء). یقال : اعجبتنی زهرة لونه ؛ ای بیاضه ُ و حسنه ُ. (اقرب الموارد). سپیدی و حسن . بیاض و حسن . (غیاث ).
-
زهرة
لغتنامه دهخدا
زهرة. [ زُ هََ رَ / زُ رَ ] (ع اِ) شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکوفه ٔ زرد یا مطلق شکوفه . (غیاث ).
-
زَهْرَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
شکوفه (در عبارت "زَهْرَةَ ﭐلْحَيَاةِ ﭐلدُّنيَا" منظور اين است که مال دنيا براي زيورو زينت اين دنيا ست مثل شکوفه اي که تنها زيباست و ميوه نيست تا سودي داشته باشد)