کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زجاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضجاج
لغتنامه دهخدا
ضجاج . [ ض ِ ] (ع مص ) مضاجة. همدیگر شور و غوغا کردن . بانگ و فریاد کردن . نزاع و خصومت کردن . (منتهی الارب ). با یکدیگر شور و شغب کردن . (تاج المصادر). بر یکدیگر بانگ کردن . (منتخب اللغات ). بانگ کردن . (تاج المصادر). || بدی کردن . (برهان قاطع).
-
ضجاج
لغتنامه دهخدا
ضجاج . [ض َ ] (ع مص ) به ستم بر کاری داشتن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ابگینه
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
استکان
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
شیشه دوربین
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
شیشه ذره بین
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
الت شیشه ای
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
شیشه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
عینک دار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
شیشه ای کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج
-
درسومارس
لغتنامه دهخدا
درسومارس . [ ] (اِ) به یونانی زجاج است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به زجاج شود.
-
شیشه
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , قنينة
-
گیلا س
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , کرز
-
ایینه
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , مرآة
-
عدسی
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , عدسة