کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زت
لغتنامه دهخدا
زت . [ زَ ] (ص ) برهنه و عریان . (ناظم الاطباء).
-
زت
لغتنامه دهخدا
زت . [ زَت ت ] (ع مص ) آراستن ، و فعل آن از باب نصر آید. (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ). آراستن . (آنندراج ). تزیین . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از قاموس ) (از المعجم الوسیط). زت و تزئیت ، آراستن است ، و فعل ثلاثی...
-
واژههای مشابه
-
زُت زُت راه رفتن
لهجه و گویش بختیاری
zot zot râ raftan راه رفتن گنجشگ بهصورت حرکت دادنجفت پا.
-
زَت زیاد
لهجه و گویش تهرانی
عزت زیاد،خدا حافظ
-
زَت و زَنگوله
فرهنگ گنجواژه
اضافات و زوائد.
-
واژههای همآوا
-
زط
لغتنامه دهخدا
زط. [ زَطط ] (ع مص ) بانگ کردن مگس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
زط
لغتنامه دهخدا
زط. [ زُطط ] (اِخ ) گروهی از هند، هرب جت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). مأخوذ از هندی ، گروهی در هندوستان که جت گویند. (ناظم الاطباء) از جَت فارسی ، به عقیده ٔ حمزه ٔ [ اصفهانی ] از اعقاب کولیها و چنگیانه می باشند، که بهرام گور دوازد...
-
جستوجو در متن
-
zat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زت
-
لازم داشتن
لغتنامه دهخدا
لازم داشتن . [ زِت َ ] (مص مرکب ) بدو نیاز داشتن . رجوع به لازم شود.
-
زتة
لغتنامه دهخدا
زتة. [ زَت ْ ت َ ] (ع مص ) آراستن عروس در شب زفاف . (از تاج العروس ) (از متن اللغة) (از الوسیط). || (اِ) جهاز سفر، گویند: «اخذ زتته للسفر» و «تزتت للسفر»؛ یعنی فراهم ساخت وسیله ٔ سفر را. از این ماده فعل ثلاثی مجرد بکار نرفته و تنها فعل ثلاثی مزید آمد...
-
عنیزتین
لغتنامه دهخدا
عنیزتین . [ ع ُ ن َ زَت َ ] (اِخ ) مثنای عنیزة. گویند جایگاهی است . و نیز گفته اند همان عنیزة است ، چنانکه در عمایة «عمایتان » و در رامة «رامتان » گفتن معمول است و نظایر بسیار دارد. (از معجم البلدان ) .
-
متزتت
لغتنامه دهخدا
متزتت . [ م ُ ت َزَت ْ ت ِ ] (ع ص ) آن که بیاراید عروس را. (آنندراج ). || عروس آراسته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزتت شود.