کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبیدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبیده خاتون
لغتنامه دهخدا
زبیده خاتون . [ زُ ب َ دَ ] (اِخ ) دختر امیر یاقوتی ، مادر برکیارق ، بزرگترین فرزندان سلطان ملکشاه بن الب ارسلان است . راوندی آرد: برکیارق که از زبیده خاتون بود دختر امیر یاقوتی خواهر امیر اسماعیل ، بزرگتر فرزندان سلطان بود، نظام الملک میل او میکرد و...
-
باغ زبیده
لغتنامه دهخدا
باغ زبیده . [ غ ِ زُ ب َ دَ ] (اِخ ) نام باغی بهرات . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 626 شود.
-
زبیده آغای جلایر
لغتنامه دهخدا
زبیده آغای جلایر. [ زُ ب َ دَ ی ِ ج َ ی ِ ] (اِخ ) از همسران سلطانحسین میرزای بایقراست و فرزندان بسیار از وی بوجود آمده است . (از خیرات حسان ). یکی از دختران زبیده ، بنام عایشه سلطان بیگم به همسری سلطان قاسم درآمد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 321...
-
بی بی زبیده
لغتنامه دهخدا
بی بی زبیده . [ زُ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و253 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1).
-
جستوجو در متن
-
زبد
لغتنامه دهخدا
زبد. [ زَ ] (اِخ ) زبیده مادر محمد امین را زبد و زابد و مزبد نیز نامند. (از لسان العرب ). رجوع به زبیده شود.
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) چاهی نزدیک معدن النقره است که از آن زبیده بوده است . (معجم البلدان ).
-
جهان
لغتنامه دهخدا
جهان . [ ج َ ] (اِخ ) تخلص زبیده دختر فتحعلیشاه قاجار که از شاعران است . (ریحانة الادب ).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوود بغدادی . کاتب زبیدة بنت جعفر. رجوع به علی بغدادی (ابن داوود...) شود.
-
ماهآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh āfarin) آفریدهی ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو(ی) ؛ (در اعلام) نام یکی از زنان فتحعلی شاه قاجار و مادر زبیده.
-
زبید
لغتنامه دهخدا
زبید. [ زُ ب َ ](ع اِ مصغر) تصغیر زَبْد است بمعنی عطیه . بخشش . (ازتاج العروس از ابن درید). و رجوع به «زبیدة» شود.
-
زبیدیة
لغتنامه دهخدا
زبیدیة. [ زُ ب َ دی ی َ ] (اِخ ) دهی است به جبال . (منتهی الارب ). قریه ای است در جبال منسوب به زبیده ، مادر محمد امین خلیفه ٔ عباسی . (تاج العروس ).
-
زبیدیة
لغتنامه دهخدا
زبیدیة. [ زُ ب َ دی ی َ ] (اِخ ) محله ای است به بغداد.(منتهی الارب ). محله ای است به بغداد منسوب به زبیده همسر هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی . (از تاج العروس ).
-
زبیدیة
لغتنامه دهخدا
زبیدیة.[ زُ ب َ دی ی َ ] (اِخ ) حوضی است در راه مکه ، نزدیک مغیثیة . (منتهی الارب ). برکه ٔ زبیدیه ، آبی است در راه مکه قرب مغیثیه منسوب به زبیده ام جعفر همسر هارون عباسی . (از تاج العروس ).
-
ام جعفر
لغتنامه دهخدا
ام جعفر. [ اُم ْ م ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) (زبیده ) دختر جعفربن ابی جعفر منصور، دختر عم و زن هرون الرشید و مادر محمد امین بوده است . (از مجمل التواریخ و القصص و الجماهر و الوزراء و الکتاب ).
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمد. کاتب ام جعفر زبیده زن هارون الرشید و مادر امین خلیفه ٔ عباسی است . (الوزراء و الکتاب ص 124) (البیان و التبیین ج 1 ص 45).