کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبْر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زِ ] (ع اِ) نبشته . ج ، زُبور. (منتهی الارب ) (المنجد). || مکتوب . ج ، زبور، مانند قدر و قدور از این معنی است زبور در این آیت از قرآن ، «و آتینا داود زبورا» بر طبق قرائت زبور بضم زاء. و در حدیث است از ابوبکر که در بیماری خویش دوات و مزبری خواس...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زِ ب ِرر ] (ع ص ) نیک قوی و توانا. (منتهی الارب ). قوی و شدید از مردان . (متن اللغه ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). و بدین معنی است در شعر ابومحمد فقعسی : «اکون ثم اسدا زبراً. (لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). قوی و شدید. (محیط المحی...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ] (ع ص ) ج ِ زبراء (مؤنث ازبر). (اقرب الموارد). رجوع به زبراء و ازبرشود. || ج ِ زبره [ زُ رَ ] برخلاف قیاس . ج ِ قیاسی آن زبر [ زُ ب َ ] . (از متن اللغه ).یکی از وجوه قرائت در آیه ٔ: «فتقطعوا امرهم بینهم زبرا» زبر با سکون باء است . همچنانک...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن وهب بن وثاق بن وهب بن سعدبن شطن بن مالک بن لوی بن الحرث بن سامةبن لوی . سرسلسله ٔ بطن زبر از بنوسامة (از بطون بنی لوی ). و جد ابراهیم بن عبداﷲ زبری راوی . رجوع به تاج العروس و انساب سمعانی و لباب الانساب و زُبَری ّ و ماده ٔ...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) بطنی است از بنوسامةبن لوی که به نام یکی از رجال این بطن خوانده شده و او زبربن وهب بن وثاق ... بن سامةبن لوی است . (تاج العروس ). رجوع به انساب سمعانی برگ 270 و لباب الانساب و زبربن وهب و زُبَری ّ شود.
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ب ُ ] (ع اِ) پاره های آهن . ج ِ زُبرة (پاره ای از آهن ). (از منتهی الارب ). زبر جمع زبره بمعنی قطعه ای از آهن و از این معنی است آیه ٔ: «آتونی زبر الحدید» . (از مفردات راغب ). زبرالحدید؛ خایهاء آهن و پولاد. (تفسیر کشف الاسرار چ علی اصغر حکمت...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ب ُ / ب َ ] (ع اِ) ج ِ زبرة. (مجمع البحرین ). رجوع به زُبُر و زُبَر شود. || جمع زبور. رجوع به زُبُر و زُبُر شود.
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر.[ زَ ب َ ] (ص ، ق ) بالا باشد که در مقابل پایین است وبه عربی فوق گویند. (برهان قاطع). پهلوی : هچ اپر مرکب از هچ (از) و اپر (ابر- بر) در پهلوی متأخر اژور «نیبرک 91» کردی ع : زبری (شدت ، سخت ). افغانی : زبر (بالا) بلوچی : زبر (قادر) «اسشق 651» طبر...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر.[ زُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ زُبرَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جمع قیاسی زبره . زُبَر است و زُبُر برخلاف قیاس جمع زبره آمده است . (از متن اللغه تألیف احمدرضا). ج ِ زبره ... زبرالحدید. پاره های آهن است . در آیه ٔ «آتونی زبرالحدید». (قرآن 96/18) (از...
-
زبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ نرم] zebr درشت؛ خشن؛ ناهموار.
-
زبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ زیر و پایین] ze(a)bar ۱. فتحه؛ حرکت فتحه؛ علامتی به این شکل«ـََ» که بالای حروف میگذارند.۲. [قدیمی] بالا؛ فوق: ◻︎ زبرین چرخ فلک زیر کمینهمت توست / نه عجب گر تو به قدر از همه عالم زبری (فرخی: ۳۹۹).
-
زُبَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
قطعه ها - جمع زبرة و زُبره به معناي قطعه است .
-
زُبُرِ
فرهنگ واژگان قرآن
کتابها - جمع زبور و زبور به معناي زبور به معناي کتابي است که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد
-
زبر
دیکشنری فارسی به عربی
خشن , شائک , في العراء , متقشر
-
زبر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zewr طاری: zevr طامه ای: zevr طرقی: zewr کشه ای: zewr نطنزی: zevr