کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زبوده
/zabude/
معنی
= تره
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبوده
لغتنامه دهخدا
زبوده . [ زَ / زُ دَ / دِ ] (اِ) نوعی از سبزیهای مأکول است که میان پیاز و ترب کارندو آنرا گندنا نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی گندنا است که آنرا کراث گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام سبزیی است که آنرا گندنا گویند و بتازی کراث خوانند. (برهان ...
-
زبوده
لغتنامه دهخدا
زبوده . [ زَ / زُ دَ / دِ ] (ق ) بی توقف و بی تأمل . (انجمن آرا) (آنندراج ). بی تأمل و بی ترقب . (جهانگیری ) (برهان قاطع). بی تأمل و بی ترقب بود. (فرهنگ نظام ). بی خبری و بی انتظاری . (ناظم الاطباء).
-
زبوده
لغتنامه دهخدا
زبوده . [ زَ دَ / دِ ] (اِ)گیاهی که به عربی طهفه خوانند. رجوع به طهفه شود.
-
زبوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] zabude = تره
-
زبوده
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] zabude بیدرنگ؛ بیتٲمل؛ ناگهانی.
-
جستوجو در متن
-
طهفة
لغتنامه دهخدا
طهفة. [ طَ ف َ ] (ع اِ) صلیان بلند و دراز. || سراآن ، و آن گیاهی است که در تابستان روید و بفارسی آن را زبوده نامند. || (ص )زبدةٌ طهفةٌ؛ مسکه ٔ تنک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
گندنا
لغتنامه دهخدا
گندنا. [ گ َ دَ ] (اِ) معروف است وآن سبزیی باشد خوردنی . گویند چون خواهند روغن بلسان را بیازمایند گندنا را به آب چرب سازند و بر چراغ دارند، اگر افروخته شود خالص است و الا نه . اگر تخم گندنا را در سرکه ریزند ترشی آن را برطرف کند. (برهان ). سبزی معروف ...