کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبل التمساح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبل اللقلق
لغتنامه دهخدا
زبل اللقلق . [ زِ لُل ْ ل َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) پیخال لک لک . سرگین لق لق . مؤلف اختیارات بدیعی آرد: سرگین لقلق چون بیاشامند مصروع را بغایت نافع بود. مؤلف مخزن الادویه آرد: جالی بهق و کلف و آثار جلد و با بیضه ٔ آن سیاه کننده ٔ موی و رافع صرع است .
-
زبل الماعز
لغتنامه دهخدا
زبل الماعز. [ زِ لُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) پشکل بز. بیرونی آرد: پشک بز آماس سپرز را بنشاند و ورم زانو را اگر کهنه شده باشد تحلیل کند و طریق آن است که پشک بز را با آردجو به سرکه و آب بسرشند و بر موضع ورم ضمادکنند و جمله انواع او را بسوزند خاکستر کنند، ...
-
زبل الورل
لغتنامه دهخدا
زبل الورل . [ زِ لُل ْ وَ رَ ] (ع اِ مرکب ) سرگین وی مانند سرگین سوسمار، سفیدی چشم ببرد و زایل کند و موی بر داءالثعلب برویاند و سرگین ورل ، کلف ، و دع و قوبا را نافع بود. (اختیارات بدیعی ذیل ورل ). رجوع به قانون ابن سینا ج 1 چ 1593 م . ص 170 شود.
-
زبل دان
لغتنامه دهخدا
زبل دان . [ زِ ] (اِ مرکب ) جایی که خس و خاک و خاشاک و مانند آن در آنجا بیندازند. (آنندراج ). مزبله و زبیلدان و جائی که در آن خاکروبه جمع می کنند. (ناظم الاطباء).