کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبلان
لغتنامه دهخدا
زبلان . [ زِ ] (ع اِ) ج ِ زبیل . (از کازیمرسکی ).
-
زبلان
لغتنامه دهخدا
زبلان . [ زُ ] (اِخ ) موضعی است . (تاج العروس ).
-
زبلان
لغتنامه دهخدا
زبلان . [ زُ ] (ع اِ) ج ِ زبیل (سرگین )، جمع دیگر زبیل ، زُبُل است . (اقرب الموارد). زبلان ج ِ زبیل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به زُبُل شود. || زبلان ج ِ زبیل بمعنی کدوی خشک میان تهی که زنان در وی پنبه نهند. ج ِ زِبّیل یا زَنبیل است بمعنی ...
-
جستوجو در متن
-
زبیل
لغتنامه دهخدا
زبیل . [ زَ ] (ع اِ) کدوی خشک میان تهی کرده که زنان در وی پنبه نهند. انبان یا خنور. مرادف زِبّیل بدین معنی . ج ، زُبُل ، زُبْلان . (از منتهی الارب ). زنبیل . (دهار). زِبّیل . زنبیل . (مهذب الاسماء). || سرگین . ج ، زُبُل ، زُبْلان . (منتهی الارب ) (آن...
-
زبل
لغتنامه دهخدا
زبل . [ زُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ زبیل «سرگین »، جمع دیگر زبیل زُبلان است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (متن اللغة) (المعجم الوسیط). || ج ِ زبیل به معنی زنبیل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ِ زبیل بمعنی کدوی خشک میان تهی که زنان در وی پنبه نهند. (منت...