کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبر و زرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زبر و زرنگ
/zebrozerang/
معنی
چابک و زیرک؛ چست و چالاک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hotshot, rough-and-ready, tomboy, twee
-
جستوجوی دقیق
-
زبر و زرنگ
لغتنامه دهخدا
زبر و زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (در تداول ) چست و چالاک . رجوع به زبرزرنگ شود.
-
زبر و زرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] zebrozerang چابک و زیرک؛ چست و چالاک.
-
واژههای مشابه
-
scabrous
زبْر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطح یا کرکپوشی با زوائد یا کرکهایی خشن شبیه به کاغذ سنباده
-
چار زبر
لغتنامه دهخدا
چار زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به چهار زبر شود.
-
زبر آوردن
لغتنامه دهخدا
زبر آوردن . [ زَ ب َ وَدَ ] (مص مرکب ) بالا آوردن . بزرگ ساختن : با تو به بیشی صبر در نتوان بست زانکه به یک روزه غم شکم زبر آرد.انوری (دیوان چ مدرس ج 2 ص 799).
-
زبر دادن
لغتنامه دهخدا
زبر دادن . [ زَ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مفتوح خواندن .
-
چاه زبر
لغتنامه دهخدا
چاه زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد دومنزلی کرمانشهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
زبر دستی
دیکشنری فارسی به عربی
ببراعة , مهارة
-
زبر دست
دیکشنری فارسی به عربی
داهية , دووب
-
زبر وخشن
دیکشنری فارسی به عربی
ضخم الجسم
-
جامه زبر
دیکشنری فارسی به عربی
قماش الکتان
-
بر زبر چشم
لغتنامه دهخدا
بر زبر چشم . [ ب َ زَ ب َ رِ چ َ ] (ترکیب اضافی ) بالای چشم .- بر زبر چشم ابرو گفتن کسی را ؛ بالای چشم ابرو گفتن کسی را. نیارستن سخنی به او گفتن : با که توان گفت که آهو بودبر زبر چشم تو ابرو بود.زلالی (آنندراج ).
-
دارای موی زبر
دیکشنری فارسی به عربی
شائک