کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبر دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبر دست
دیکشنری فارسی به عربی
داهية , دووب
-
واژههای مشابه
-
scabrous
زبْر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطح یا کرکپوشی با زوائد یا کرکهایی خشن شبیه به کاغذ سنباده
-
زُبَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
قطعه ها - جمع زبرة و زُبره به معناي قطعه است .
-
زُبُرِ
فرهنگ واژگان قرآن
کتابها - جمع زبور و زبور به معناي زبور به معناي کتابي است که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد
-
aeronomy
زبرجوّشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] علم مطالعۀ فیزیک و شیمی جوِّ بالا
-
چار زبر
لغتنامه دهخدا
چار زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به چهار زبر شود.
-
زبر آمدن
لغتنامه دهخدا
زبر آمدن . [ زَ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب )بالا قرار گرفتن . تفوق یافتن . بالا آمدن : اول قدم قدر تو بود آنکه چو برداشت عالم همه زیرآمد و قدرت زبر آمد.انوری .
-
زبر آوردن
لغتنامه دهخدا
زبر آوردن . [ زَ ب َ وَدَ ] (مص مرکب ) بالا آوردن . بزرگ ساختن : با تو به بیشی صبر در نتوان بست زانکه به یک روزه غم شکم زبر آرد.انوری (دیوان چ مدرس ج 2 ص 799).
-
زبر دادن
لغتنامه دهخدا
زبر دادن . [ زَ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مفتوح خواندن .
-
زبر زرنگ
لغتنامه دهخدا
زبر زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ص مرکب ) چابک و چالاک .
-
چاه زبر
لغتنامه دهخدا
چاه زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد دومنزلی کرمانشهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
زبر دستی
دیکشنری فارسی به عربی
ببراعة , مهارة
-
زبر وخشن
دیکشنری فارسی به عربی
ضخم الجسم
-
جامه زبر
دیکشنری فارسی به عربی
قماش الکتان